بهمن 27
شعر منزل امن – حسن مصطفایی دهنوی

« منزل امن » در مذهب رِندان ، خبر از غیر خدا نیست آنجا خبری هست ،که جز امر خدا نیست در مذهـب حق ، لذت دنیا نـدهندش آنجا دیگر از گفتن یک چون و چرا نیست کی از منِ دل خسته ی نادان ،خبری بود هر جا خبری هست،که جز فیض خدا نیست در […]

بهمن 27
شعر پاییز دلتنگی – سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

من که می دانم این پاییز به این سادگی ها از سر دلتنگی هایم دست بر نمی دارد، شاید از انبوه برگ‌های خزان بر تن کوچه های عریان شهر این را تو فهمیده باشی که اینچنین عاشقانه از آن سمت خیابان دست تکان می‌دهی و من دل!. سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

بهمن 27
شعر شیاطین – حسن مصطفایی دهنوی

« شیاطین » بسا بودن از این مردم ، غلطها سر زد از آنها که دایم در غلط بودن ، زمانهایی و دوران ها زِحق صحبت همی کردن،نه برحق کارشان آنها به جهل خود فرو رفتن ،خدا گمراه خواند آنها از این افراد بی ایمان ، بسی بودن به دوران ها غلط بُد کارشان آنها […]

بهمن 27
شعر سوز عاشقی ـ حبیب رضائی رازلیقی

( سوز عاشقی) زِ چشمم می چکد اشکی زِ درد سوزِ پنهانی چرا خواهی مرا در قعرِ عشقِ خود بسوزانی به شورِ این غزل شاید بگویم ماتمِ خود را که می ریزد زِ چشمانم همیشه اشکِ پنهانی توقف کن کنارِ من خزانِ بی ثمر دارم زِ تو خواهم بهار شاخه هایم را برویانی نگر رویایِ […]

بهمن 27
شعر نیکی و بدی – حسن مصطفایی دهنوی

« نیکی و بدی » همیشه هر که نکو کشت، کار آن سختس زِ سود و لذت دنیا ، همیشه بدبختس شهی5 که مالک اورنگ6 و تاجس و تختس اگر نکو بُوَد آن ، پادشاهیَـش سختس کسی که عقل نکو دارد و نکو کارس همیشه تلخی دنیا ، به کام او سختس هـر آنکسی که […]

بهمن 27
شعر چلّه نشین ـ حبیب رضائی رازلیقی

( چلّه نشین ) منزل کنم بعد از تو در ویرانه ها مجنون شوم همراه با دیوانه ها آتش به جان افتاده از دوریِ تو خود را کُنم رسوایِ در میخانه ها در انتظارم باز آیی از سفر وانگه رها گردم از این بیگانه ها گمراه گشتم در مسیرِ عاشقی باز آی باطل گردد این […]

بهمن 27
شعر پنجمین فصل سال – سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

محبوب من تن تو دشتی پوشیده از سبزه است که بر دامنت اطراق کرده‌اند پروانه‌ها چشمانت ابری است پر از ترانهٔ باران و آغوشت پنجمین فصل سال است مطبوع تر از بهار گرم چون تابستان رنگین چُنانْ پاییز و بکر و رویایی همچون زمستان زیبایی تو شعری است از غزل‌های حافظ به تمام لهجه های […]

بهمن 27
شعر مسیر گلها – نجیبه محمدی

صدای ترنم تر درختان را می شنوم وقتی که باران بارید وقاصدک خندید چکه چکه چکید به روشنی قلب اقاقی کاش من هم به پرهیزکاری گلها می رسیدم یا به ایمان سبز درختان و به رستگاری باغچه نزدیک بودم به طراوت ناب باران کاش خدا مرا هم در مسیر گلهای وحشی می کاشت ! یا […]

بهمن 26
شعر مادر نمی شود – رسول چهارمحالی (ساقی عطشان)

مادر نمی شود میلاد حضرت فاطمه الزهرا(س) ……………………………………. هر دختری که دخت پیمبر نمی شود هر همسری که همسر حیدر نمی شود در عالم است گل به گلستان بیشمار اما که هر گلی چو یاس معطر نمی شود در لطف و صبر و مهر و صفا دیده آ دمی اما کسی به لطف همچو مادر […]

بهمن 26
شعر دلم گرفت بهونه – رسول چهارمحالی (ساقی عطشان)

دلم گرفت بهونه ———————– از این همه غم و درد ،دلم گرفت بهونه خالیه جات هنوزم ،میون قلب خونه به هر کجا بنگرم ،نشونی از تو داره هر گوشه از خاطرات،از تو داره نشونه روزوشب ماه وسال،که میگذره زدوریت فراموشی محاله،هنوز دلهامون خونه فصل بهار یا پاییز،زمستون و تابستون عشق تو باز تو دلم،می زنه […]

بهمن 25
شعر عارف چشمان بابا مادرست – نجیبه محمدی

مادر ای قدیسه ی شبهای مهتاب ای نسیم عاطفه در سکوت سبز محراب بارش بی سود باران رنجهایت را نشست شانه هایت در مسیر بادها فرسوده شد رد پای عشق تو جاوید ماند دستهایت پر ثمر باد! آهوی دشت زمان ما نیایش می کنیم از دور چشمان تو را هر رکوع و سجده ات شد […]

بهمن 25
شعر مولود زهرا (س) – حسن مصطفایی دهنوی

« مولود زهرا (س) » زهره ی زهرای اطهر1 تا به دنیا دیده شد باعث نور هدایت ، در جهان گردیده شد چهره ی مولود زهرا(س) تا بیامد بر زمین چون دُرِ2 دریای عفّت ،بر زمین تابیده شد چهره ی نورانی آن را محمد(ص) تا که دید حمد خلاقـش نمود و آن لبـش خندیده شد […]

بهمن 22
شعر انقلاب – رسول چهارمحالی

شعر انقلاب اسلامی ایران ……………. با صبر و ایمان الفتی دیرینه داریم این عشق را عمریست اندر سینه داریم تدبیر را آموختیم از مکتب خود با مکتب کرب و بلا،تاب و تب خود خواندیم ما با صبر پیروزی عجین است این راه و رسم زندگی روی زمین است پیوسته گر سر را دهیم اما به […]

بهمن 20
شعر طلوع فجر – رسول چهارمحالی

طلوع فجر ——————————– فجر است که غرق التهاب آمده است با خون شهید عطر و گلاب آمده است با رهبری پیر جماران ز خمین از بهر صدورِ انقلاب آ مده است از طلعت فجر تا چهل سالگیش با فتنه و جنگ ناب ناب آمده است دشمن ز چه رو فکر بر اندازی شد انگار که […]

بهمن 15
شعر فریاد رسی نیست – رسول چهارمحالی (ساقی عطشان)

فریاد رسی نیست ——————————— بی تو فریاد رسی نیست خودم می دانم بی تو من یکه و تنها و غمین می مانم این همه شعر و غزل را به امید کرمت همه را من به عنایات شما می خوانم تو کریمی و کرامت ز کریمان خواهند کشتی غمزده ام سوی شما می رانم از در […]

بهمن 15
شعر عشق – رسول چهارمحالی (ساقی عطشان)

عشق ——————————– چه گویمت که چه هستی چقدر طنازی صدای نغمه و آواز و سوز یک سازی نوای سوز جگر یا صدای شور و شعف قناری و سِرِهْ یا بلبلی خوش آ وازی نظر نما به دلی زخم خورده و غمگین برای این دل غمدیده تو سر آ غازی صدای پر تپش ات التیام بر […]

بهمن 15
شعر سلاو له کوردستان – زانا کوردستانی

سلاوی مه‌ن له یارانی له خلقی پاکی کوردیستانی له هه‌ر شار و ناوچه ی عیراقی، شامی یا ایرانی سلاوی من له سنه‌دژ و خلقی خاسی کامیارانی سلاوی من له کلهور و له کوردکانی کرماشانی سلاوی من له حلبچه او پاریزگای شهیدانی له سردشتی غریو که‌فتی له داوانی آذربایجانی سلاوی من له مهاباد شاری قاضی قهرمانی […]

بهمن 15
داستان هرمز (3) – علیرضا هزاره

درمیان انبوهی از مه افراد سعی می کردند کنار هم دیگر جمع شوند تا شاید راهی برای نجات باشد بدن همه از ترس می لرزید ناگهان تکان شدیدی بدنه کشتی را به لرزه در آورد جلوی کشتی به قدری سنگین شده بود که پایین تر از قبل شده بود هرمز تعدادی از سربازان را به […]

بهمن 15
شعر انتظارت – سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

 انتظارت در انتظارت، روزگارم پیر شد ای که میخواهی بیایی دیر شد تابه کى در انتظارت دیده بر در دوختن؟ آمدن، رفتن، ندیدن، سوختن… اللهم عجل لولیک الفرج سعید فلاحی

بهمن 15
شعر شب – سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

و از جیرجیرک می پرسم کیست در دلت پنهان؟ ناله هایت با کیست؟ از سرِ تنهایست؟ ناله زد و جهید با نگاهی از تردید گفت از سیاهی از ظلمت از دل پر سودای شب است شب به سکوتش زیباست! شب قشنگ است به همین وهم تاریکی و پنهان کاری رنجش خورشید صبور پسِ تابیدن رفتن […]

بهمن 15
شعر ره نجات – حسن مصطفایی دهنوی

« ره نجات » تا دین در ارتباطـس ، دینـدار را حیاتـس دین سود این جهان نیست،سودش پس ازمماتس تا دین در ارتباطـس ، دیندار گیج و ماتـس سودش در این جهان نیست ، زین حیرتس که ماتس دین را دو صد نکاتس ، بیرون از این حیاتس دین عمر جاودان نیست ، عمرش پُر […]

بهمن 15
شعر فیض حق – حسن مصطفایی دهنوی

« فیض حق » هر که از فیض حق بی نصیبـس1 در برِ قوم و خویشان غریبـس فیض2 حق هر که را یاورش نیست از همه کهنه تر آستینـس گر شود فیض حق یاور کس در بر ناکسان3 هم کسینـس یاوران فیض حق را بجوئید ورنه بختت به زیر زمینـس فیض حق گر تو را […]

بهمن 15
شعر گوش دل – حسن مصطفایی دهنوی

« گوش دل » یکی به چشم نهـد ، پای آشنای مرا یکی به خون بکشد ، جسم آشنای مرا یکی نهد به جبین ، خاک دوستان مرا یکی بَـرَد سـر نی ، سَـرِ دوستان مرا یکی یزید پلیدس ،کُشد حسین(ع) مرا یکی حبیب5، فدا گشت دوستان مرا یکی زِ جهل خودش ، نـشنود صدای […]

بهمن 15
شعر امر ما – حسن مصطفایی دهنوی

« امر ما » شیطان اگر بر خلق من ، یکبار گشتی رهنما همراه آن خواهن روند ،ناین5 دیگر در راه ما ای خلق من رحمی به خود،شیطان نباشد رهنما در دام ذلت می برد ، غمخور نباشد بر شما شیطان رجیمس1 پیش من، نا امید از الطاف ما همراه شیطان می روید ، سودی […]