دسته: شعر و ترانه

ژوئن 26
شعر مردم آریایی – نوید کیهانی فرد

مردم آریایی آهای، آهای، مردم آریایی باید بدونین راه بی ریایی چرا کُنی تقلیده از اجنبی تو که خودت از اجنبی سرتری اسم ایرانی باید، همه جا سر باشه جامون، از این که هس، جلوتر باشه هر کسی که اسممونو میشنوه باید نشینه، از سر جاش پاشه باید بپاشیم بذر همدلی رو کنار بزاریم، کینه […]

آگوست 16
شعر کودکانه پرواز – نوید کیهانی فرد

پرواز   امروز می روم من، تا آن دور دستها تا آن کبوتری که، رفتش به آسمانها به به، هوا چه خوب است انگـــار هیچ کس، بد نیست برگ درختان سبز است دریـا چقدر آبی است بع بع صدا می آید، از سمت گوسفندان سگ گله می دود، به سمت چوبِ چوپان بچه گنجشکی دیگر، […]

ژوئن 23
شعر دوستت دارم – مجید محمدی

شاید شاعر باشم شاعری گمشده در خیابان شلوغ چشمانت در پسکوچه های دروغین حرف هایت اما بی اراده در هوایت سیر میکنم مست می شوم و باز هم دوستت دارم #مجید_محمدی #دوستت_دارم

ژوئن 23
شعر سرخی چشم ترم – مجید محمدی(طالقانی)

تو ندیدی سرخیِ چشم ترم را چیدی آخر بی سبب بال و پرم را نیستی، در سر هوایت دارم هر شب عشق تو پاشیده از هم پیکرم را نیستی، در سر هوایت دارم هر شب عشق تو پاشیده از هم پیکرم را پس بده قلب مرا لطفا عزیزم تا نرنجانی دل غم پرورم را عشق […]

ژوئن 23
شعر مساله – دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی

« مسأله » هركه نابودي خود ديد، در اين راه تو بود هستي اش را به تو بسپرد و به درگاه تو بود هركسي يك سركاري كه زِ دست توگشود نظرش بر تو بُد و يك سر كارش به تو بود هر كه از فيض تو و رحمت تو بهره رُبود رهنمايي تو مي بود […]

ژوئن 23
شعر شب خیزی – دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی

« شب خيزي » دلا در راه شب خيزي ،به سوي حق تكامل كن اگر محنت برت آرَد ،تو آن محنت1 تحمل كن در آن شبها دل شيـدا ، به اميد خدا بر بند دَم صبحش نسيمي زآن ،گُل رعنا تناول2 كن در آن شبهاي ظلماني ،زِ فيض حق مشو غافل مشام جان شيرينت ،به […]

ژوئن 23
شعر عشق ازل – دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی

« عشق ازل » مبناي عشق ، مبداء جسـم بشـر بُوَد عشق است ،نيرويش به سرم غوطه ور بُوَد عشق ازل كه آدميـان را ، بنا نهاد عشق آفريد ، آنچه به دنيا نفر بُوَد گردشت اين جهان ،امورش بدست كيست بر دست آنكه ،عشق خودش با بصر بُوَد گفتم كه عشق آدميان دست آن […]

ژوئن 23
شعر هاشور در هاشور ٠3 – سعید فلاحی (زانا کردستانی)

مجموعه اشعار هاشور در هاشور ٠۳ #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی) (۱) زمین را به خیال نمی‌آورند (بعضی)!!ها که، در آسمان نشسته‌اند گل‌های معصوم اما،،، بی‌‌اندیشهٔ آسمان قالی‌نشین شده‌اند! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (۲) کاش،،، مترسکی‌ بودم پای جالیز خیالت تا غروب‌گاهان نوک بزنند کلاغ‌های سمج،،، تنهایی‌ام را! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (۳) به تو که می‌رسم، و گونه‌های گل انداخته از شرمت؛ […]

ژوئن 23
شعر هاشور در هاشور 02 – سعید فلاحی (زانا کردستانی)

✓ مجموعه اشعار هاشور در هاشور ۰۲ #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی) – دهان: دهانم را هم ببندند باز واژه های تلنبار شده بسیارند در حلقم و در هر شعر ام تنها تویی که از دهانم بیرون می‌آیی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ – تن: بر تن دارم پیراهنی از اندوه که روزگار بر تن من دوخته است ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ – گیسو: […]

ژوئن 23
مجموعه اشعار هاشور در هاشور ٠۱ سعید فلاحی

هاشور در هاشور 01 می‌میرند در من تمام بولهوسی‌های جهان من راهبهٔ راه توام راهی معبد آغوش تو آنجا که آخرین عبادتگاه جهان است. ــــــــــــــــــــــــــــــــ این روزها لگدمال شده‌اند زیر پای اشک، گونه‌هایم مرهم بوسه‌هایت را می‌طلبد. ــــــــــــــــــــــــــــــــ چه توفیری دارد برای زندانی رنگ لباسش سفید باشد یا سرخ همین کافی‌است که بدانی روزگارش سیاه‌است. […]

ژوئن 23
شعر زیبایی تو – سعید فلاحی

زیبایی‌ات دردناک است، زخمی بر دل دارند — مردهایی که تو را دیده‌اند! … از درد عشق تو، — یا می‌میرند،،، یا که شاعر!!! #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی) #هاشور_در_هاشور

ژوئن 23
شعر عاشقی – سعید فلاحی

چشم‌هایت؛ عاشق می‌کنند، — هر کسی را، ♥ من به کنار! گنجشک‌های شهر، — همه!!! عاشقانه نگاهت می‌کنند. #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی) #هاشور_در_هاشور

ژوئن 23
شعر رحمت پروردگار – دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی

« رحمت پروردگار » سوي خدا دو دست ، دعا دار كن اظهار دوستي ، بـر آن كردگار كن دوران عمر خود ، به عبادت قرار ده چون بنده اي، به بندگي خود اقرار1 كن هر صبح و شام ، طاعت معبود خود بكن رسمش به خانواده ي خود ، استوار كن از كِبر و […]

ژوئن 23
شعر همراه – دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی

« همراه » در مكان زندگي ، نشناختـي يارت كه بود همچنان طفلي و نـشناسي پرستارت كه بود آن زمان بشناسي اش،كز لطف حق گردي برون ور نه نشناسي،به هر كارت نگهدارت كه بود همچنان طفلي و در گهواره نـشناسي كسي پرورشگاهت كه مي سازد ،خطا كارت نبود تا كه آزاري نـبيني ، از جفـا […]

ژوئن 02
شعر دو روز عمر – دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی

« دو روز عمر » ما غافل از وظيفه ي انسان نمي شويم در مُلك حق ، به همره شيطان نمي شويم ايمان ما ، به غفلت و بيهودگي ستود ما غافل از طريقه ي ايمان نمي شويم زجري از اين طريق ، اگر مي رسد به ما با دين اگر رسيد ، پريشان نمي […]

ژوئن 02
شعر دست دل – دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی

« دست دل » اين دل هميشه پيروي از آرزو كند در راه آرزوي خويش جستجو كند اين دل هزار مرتبه ام در خطر بِـبُرد كي شد كه بهر من سر كاري نكو كند اين دل به هر طريق،بد ونيك پيرو است كارش نكو شود ، اگر از آبرو كند دل را به راه نيك […]

مه 12
شعر طریق دانش – دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی

« طريق دانش » طريق دانش اي بشر ، براي ما كه باز شد بـبين كه امر و نهي حق، نزول در حجاز1 شد طريق گردش جهان ، به راه خودسري كه بود زِ خودسري برون برفت ، طريقه ي نماز شد طريق مردم جهان ، طريق كفـر مي فزود طريق ما به راه حق […]

مه 10
شعر پند نیکان – دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی

« پند نيكان » هر که از کار فرو بسته، گِره وا می کرد دیگران را به حقیقت ،که چه بینا می کرد نغمه ی1 صوت حقیقت ، به جهان بود مدام هر حقیقت طلبی ، نغمه اش ایفاء2 می کرد صوت و آوا زِ حقیقت بُده بـر روی زمین هر که با حق، سر […]

مه 08
شعر زلف یار – دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی

« زُلف يار » ظلم ُزلف1 يار ما را ، هيچ زنجيري نكرد هر چه ناليدم بَـرش، بر آنكه تأثيري نكرد زلف پُـر پيچ و خمش را هر كسي از دور ديد جز بخون خوردن، برآن زلفش كه تعبيري نكرد زلف مشكنيش اگر مايل به دل گرديد و بُرد هر كجايـش بُرد دل را، جز […]

مه 05
شعر مجموعه هاشور در هاشور ۱ – لیلا طیبی (رها)

وَ چاله‌ای خواهم کند، تا،،، دفترِ شعرهایم را، زنده به گور کنم… ♡ شعری که نتواند عاشقت کند، “تلقین”ِ میّت ست وُ، به کارِ گورستان می‌آید.. –بگذریم! ـــــــــــــــــــــــــــــ کافر تر از آنم که،،، “انسان”ت بدانم… تو خدایگانِ منی آی ی ی ی –تندیسِ جاندار! … به اعجازِ دست‌های معجزه‌گرت –مومنم! ـــــــــــــــــــــــــــــ بادبان‌ها را ،،، عَلم […]

مه 05
مجموعه اشعار هاشور در هاشور 19 – سعید فلاحی (زانا کردستانی)

نگاه خیره ی من ،،، با چشمانی بیگانه از خودم؛ ماتِ نگاهِ سردت بود… دردانگیز بود برایم که، چرا مثلِ گذشته‌ها”’ نگاهم را، با تبسمِ همیشگی‌ات –پاسخ ندادی؟! … نکند– سکّوی یخ‌زده‌ی غسال‌خانه گرمای مهرت را سرد کرده بود؟! آه! آه؛ –پدر! پ.ن: و سخت است فرزندی، پدرش را غسل دهدو، کفن بپوشاند! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ روسری‌ات […]

مه 05
شعر شب قدر – دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی

« شب قدر » شب قدري خداي ما ،كه از خود كرد ايجادش زِ فيض و رحمتش بر ما ،خدا بنهاد بنيادش فغان ازفكرمحرومي،كه آن شب رو به طاعت نيست ثواب روز عقبي را ، خودش مي داد بر بادش خوش آن فردي،شب قدري كه طاعت ميكند تاصبح در عقبي خوش است ، آن زِ […]

مه 03
وداع ام کلثوم س با پدر ـ حبیب رضائی رازلیقی

شب نوزدهم رمضان وداع ام کلثوم س با پدر ــــــــــــــــــــــــــــــــ . شب تا سحر خیره شدی                 … بابا چرا به آسمون بویِ خوشِ مادر چرا               … پیچیده تویِ خونمون . دل شوره دارم ای پدر                …درسینه ام غوغا شده چهره یِ تو امشب چرا             … چون صورتِ زهرا شده . […]

آوریل 02
شعر خیال – سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

▪︎خەیاڵ: خەیاڵەکانت ئەوندە باڵا کردونە کە ڕۆژێ چەن جار دێنە سەر دانم، باران هەتا شەو دەبارێ و بەدوایی -با- دایکی پیرم هەموو بەیانی کۆلانە خوولینەکەمان گزک ئەدا بەڵکەم کە بیت و سەرێکم لێ بدەی و ئەم زامە کۆنە لەژێر چاومدا لابدەی و بیفڕێنی. دڵم، شیشەیکی ناسکه بەڵام دڵگیریەکانم و دڵگیریەکانت وەکۆ شاتاڵی مغولەکان لەسەر گیانم […]

آوریل 02
شعر داوی زولفت – سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

داوی زوڵفت بە داوی زوڵف و شمشێری ئەبرووت گرفتارە دڵی سەد عاشقی دڵجووت نیگاھی چاوی شینی نیمەخابت ھەزاران وەک منی خستۆتە تابووت ∞ برگردان فارسی: در دام زلف و ابروی همچون شمشیرت دل صدها عاشق دلداده گرفتار است ناز نگاه چشمان مست آبی رنگت هزاران نفر همچون من را در تابوت گذاشته(کشته)  سعید فلاحی (زانا […]

آوریل 02
شعر کار خیر – دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی

« كار خير » خدايا ، گر زِ اول كافر هستم مسلمانـي تو ، نامـد1 به دستم صراط مستقيمـت در كجا بود كجا ديدم، كز آن چشمم بـبستم طبيعت را نهادي پيش چشمم كجا من بر طبيعت، شايق2 هستم تو نفس سركشي بر من گماري من از ترست ،سر آن را شكستم عجب راهي به […]

آوریل 02
شعر رهبر آدم – دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی

« رهبر آدم » دانشسراي اين جهان ، در دانشش بازيگرست دانش نشايد جُست ازآن،اين يك خر بي اُسرست1 دانش به مغز هـر كسي ، تأثير نيكي بر نهاد روشن كند روح بشر، دانش خودش روشنگرست گر عاقل دانشوري ،كار نكويي بر گماشت كار نكويش هركه ديد،دانست كه دانش رهبرست آدم اگر دانش نجست،توفيرش2ازحيوان چه […]

مارس 25
ترانه ی مادری ـ حبیب رضائی رازلیقی

” ترانه ی مادری “ دست نوازش تورو به کل دنیا نمیدم بانغمه ی لالاییت صدای عشق و شنیدم پشت نقاب خنده هات دلواپسی و غصه بود وقتی کنار تو بودم غصه ها توی قصه بود تو بند تنهایی خود دلم کرده هوای تو چشمای من فدای تو ۲ بعد از خدای مهربون سجده کنم […]

مارس 05
شعر محدوده ای به وسعت دنیا – سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

✓ محدوده‌ای به وسعت دنیا! جغرافیای من –چشمان توست؛ سرچشمه‌ی کرانه‌یی گمنامِ رودها کرانه‌ی تمامی‌ی دریاها! وَ من،،، کویری خشک دلبسته‌ی نسیمِ نگاهت؛ چشمان روشنی که نه لندن، نه کازابلانکا با خودش دارد این طُرفه در نجابتِ توست که سرزمینم را می‌تابد چشمِ تو اوجی‌ست مانندِ اورست… زیباتر از تمامِ کشمیر! و تلخ مثلِ افغانستان […]

مارس 05
شعر دل آدم – دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی

دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی صفحه 32 « دل آدم » طراز حكم حق ، از آن اول همين رنگ است زِ اول تا الي آخر، خدا داراي فرهنگ است خدا آن فرد تنهاي است و حاكم برهمه مخلوق نظام و تخت وتاج آن،پُر از مبناي اورنگ1 است خدا محتاج كس نَبْود،به هر كارش بُوَد […]

فوریه 09
شعر دانش آموز – حسن مصطفایی دهنوی

دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی « دانش آموز » خداوندا ، تويي با دانش آموز تو را دانش بُوَد،بيش از شب و روز مرا دانش نمي بود روز اول زِ تو دانش بياموزم من امروز فروماندم ز حیرانی به کارم چرا در کار خود ، حیرانم امروز اگر بر دانشـت پي برده باشم كليد دانشم […]

فوریه 01
بن بست – فاطمه مقیم هنجنی

ای که تا پر باز کردم آسمانم را گرفتی تکیه بر دیوار کردم سایبانم را گرفتی بالِ پروازم شکسته زیر باران های حسرت بارشی از غم به جان زد تا جهانم را گرفتی سفره ای رنگین به پا کردی ومهمانی گرفتی دعوتم کردی واما قرص نانم را گرفتی بغض سربی درگلویم چنگ زد وقتی که […]

فوریه 01
شعر مجنون بی‌لیلا – سعید فلاحی

– مجنون بی‌لیلا: از گورستان قلب من که می گذری کمی آرام، گام بردار سالهاست آنجا مجنونی آرمیده است که آغوش هیچ لیلایی آرام‌اش نکرده بود. #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی) #هاشور_در_هاشور

فوریه 01
شعر پرده ی حکمت – حسن مصطفایی دهنوی

« پرده ي حكمت » چنين گفت : پيغمبر(ص) با شعور بـجو دانش از مهد1 تا به گور پيمبر(ص)همين نكته را ديد وگفت كه بي دانشي،چشم داريست كور به دانش بكوش و به علم و عمل نه بر نخوت وكِـبر2 و زرها و زور به آن عقل رحماني ات ، پي بِـبر نه بـر جهل […]

ژانویه 25
رعد و برق – الهه قاسمی

ُ رعدوبرق انگاری صدای خوف و رَجاست ُ نترسیدن برای ھمچون ما کفر و جفاست َ سرزمین دل ما، در ترجمان پرمدعاست گفته حتی نیز َ بعد نمازِ آیات ھر خواستنی واجبرواست

ژانویه 25
شعر پند خدا – حسن مصطفایی دهنوی

« پند خدا » اي بشر خيره سر ، مي برنت در سفر از وطن اي خيره سر، توشه بِـبر در سفر آن سفر پُر خطر، خرجي راهش كجاس پنـد خدايـي بُوَد ، خرجـي راه بشـر هستي اين خاكدان، تا دَم اين منزل است منزل ديگر بُوَد ، باشـد از اين خوبتـر حكمت خلاق تو، […]

ژانویه 25
شعر طوطی عشق – حسن مصطفایی دهنوی

« طوطي عشق » طوطي عشق مرا ، عشق گُل آمد به نظر تا كه از طوطي عشقت،نظر ابراز1 كنيم رو به صحرا و چمن،نغمه ي2 هر بلبل باغ پيش ابروي تو ، بلبل صفت آواز كنيم با مِـي و باده و با مطرب و با شوق وشعف3 عشق خود را به روي گلشنت ابراز […]

ژانویه 20
شعر خرده نان – حسن مصطفایی دهنوی

« خرده نان » از بس كه ضربه خوردم از بهر خرده نان ترسم ديگر كه آبي و نان، در دهن كنم صد داد از اين زمانه، به ديندار دشمنس صد بار اگر طريقه ي اين امتحان كنم دنيا براي مردم بي دين ،خوش آمدس اين حرف ثابت است ،بـبايد بيان كنم ٭٭٭ حسن مصطفایی […]

ژانویه 20
شعر چرخ کهن – حسن مصطفایی دهنوی

« چرخ كهن » یارب بـخواه چرخ کهن ، واژگون شود تا آدمـی زِ جور و جفایـش برون شود این آدمی که زیر همین چرخ کینه جوست دارد طمع زِ حیله و دیـدش نهـان شود یـارب روا مـدار ، کـه ایـن چـرخ بی قرار دور بشـر ، هـر آنـچـه بگـردد زیـان شود ایـن چرخ اگـر […]

ژانویه 20
شعر ره خطر – حسن مصطفایی دهنوی

« ره خطر » رسم است راه خود رَوی و کینه در بشر در راه کینه می رود ، اما ره خطر غافل مباش ، ای بشر از راه خود روی در همچو راه ،هر چه رَوَی باشدت خطر راه دراز کینه و دزدی و کجروی برجای سود ،صد به صدت می دهد ضرر سود […]

ژانویه 20
شعر مرغ غیب – حسن مصطفایی دهنوی

« مرغ غيب » در اعلا ملك حق، تا مي توان رفت چرا در خاك اين دنيا بمانيـم مگر اين روح ما ، از خاك مي بود نه از خاكيـم و ما از آسمانيـم نداي مرغ غيـب آمـد به گوشـم كه ما مـرغ همـان باغ جنانيـم فضاي آن بهشت است ، منزل ما در آن […]

دسامبر 29
شعر پوچی مطلق – سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

 پوچی مطلق : وقتی که نیستی یک چیز دنیا کم است… مثلِ یک خنده، یک بهار یا؛ — شهریور… به گمانم، در غیابِ تو، جهان یک پوچی‌ی مطلق‌ست. یعنی: همه‌ی دهان‌ها بسته است! وقتی که نیستی من،،، بی‌دلیل‌ترین اتفاق زمینم‌!  سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

دسامبر 29
شعر الطاف حق – حسن مصطفایی دهنوی

« الطاف حق » گفتن هـزار نكته ، زِ يزدان همين بُوَد روز قيامتـش ،به يقيناً يقين بُوَد روزي كه كار نيك و بد، از هم جدا كنند هـر بد به صاحب خود ،در كمين بُوَد آن روز چند به ما بـنمايند ، زِ خير و شر هـر كار خير و شر، سزايـش چنين بُوَد […]

دسامبر 22
شعر طالع – حسن مصطفایی دهنوی

« طالع 1 » بد بخت تريـن مردم ، منـم امروز هر كار كه كردم نشدم فاتح2و فيروز اطراف من امروزه همه دشمنم هستند بر من نَبُود يك نفري دست و دلسوز با هر كه نصيحت بنمودم منِ دلسوز آن كينه وري بود به من گشت بد آموز يارب تو گواهي ،به كسي بد نـنمودم […]

دسامبر 22
شعر مرز قناعت – حسن مصطفایی دهنوی

« مرز قناعت » از مرز قناعت نگذشتم كه من از خود آلايـش1 دنيـا و تجمّـل2 نـپرستم ميلم نَـبُوَد با همه كس صحبت مستي تا خلق بدانند و نگويند كه مستم هر با نظري،شعر مرا خواند يقين گفت من با نظرم با تو يقين، هم نظر هستم بر غير نمك دادم و منّـت نـنهادم هركس […]

دسامبر 06
شعر زخمیِ اسارت – سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

✓ زخمیِ اسارات: …باید از تو نوشت. وقتی،،، بهار از تو شروع می‌‌شود. و اردیبهشت، لحظهٔ حضور توست آن‌گاه که، گردش جهان حول آفتاب نگاه توست باید از تو نوشت وقتی سازهای جهان کوک می‌شود با اشاره‌ی انگشت‌های تو و تنت، عبور می‌دهد فقرات کش آمده را تا انتهای دعوتِ پرندگی‌ی چشم‌ها. تو،،، نُتی هستی […]

دسامبر 06
فراق برادر ـ حبیب رضائی رازلیقی

‍ فراق برادر دون ده رن قانه گوزوم نن ، بو آخان یاشیم اولوب قلبیم اود دوتی یانور ، گول کیمی قارداشیم اولوب آنا خوش گلدون ایله ، گلدی قوناق نازلی بالون غملی گونده دایاقیدی ،  منه یولداشیم اولوب ………..تا هستم داغدارتم

دسامبر 06
شعر راه توحید – حسن مصطفایی دهنوی

« راه توحيد » گفتگويي زِ خدا باشد و توحيد بشر آن كه بود است همين گفته ي ثابت نشنيد راه توحيد به باريكي مويَـس نگريد هر كه باريك نديدس ، ره توحيد نديد راه توحيد بلند است و نشيب است و فراز1 سالك2 راه بـبايد شب و روزش بدويد آخر اي قوم بشر، نكته […]