شعر دلم گرفت بهونه – رسول چهارمحالی (ساقی عطشان)

دلم گرفت بهونه
———————–
از این همه غم و درد ،دلم گرفت بهونه
خالیه جات هنوزم ،میون قلب خونه
به هر کجا بنگرم ،نشونی از تو داره
هر گوشه از خاطرات،از تو داره نشونه
روزوشب ماه وسال،که میگذره زدوریت
فراموشی محاله،هنوز دلهامون خونه
فصل بهار یا پاییز،زمستون و تابستون
عشق تو باز تو دلم،می زنه باز جونه
امون از این جدایی،امون از درد دوری
امون از چرخ ایام،امون از این زمونه
نمی دونم چی بگم،از این همه غم و درد
داغ تو روی دلم ،شعله زده زبونه
گردش چرخ و فلک،چرخش این روزگار
می بینه حال زارم،بهار من خزونه
میگم باز هم بدونید،جدایی خیلی سخته
هر روز دلم به یادت،می گیره باز بهونه
—————————–
شاعر و مداح اهل بیت کربلایی رسول چهارمحالی (ساقی عطشان)

Loading

امتیاز بدهید

نظر

  • هنوز نظری ندارید.
  • افزودن دیدگاه