دسته: شعرا

آبان 11
شعر ثمین – ستاره ملکی

دختری از جنس ابریشم آمده از نسترن، شبنم دختری از جنس احساسم می نشیند بر گل و سنبل روی گل ها حک شده اسمش اسم او زیبای هر گلشن در بهار زندگی هستی هر ورق از این گلستانم گل تو هستی و گلستان هم تو عشق تو هستی و عاشقی هم تو تو نیاز این […]

آبان 11
شعر صد جفا – حسن مصطفایی دهنوی

« صد جفا » خداوندا ، تویـی بیداد3 پرور زِ خلقت،صد جفا شد بر پیمبر(ص) پیمبر (ص) را زِ خلقت برگزینی زِ خلقت می گذاری اش در آزر4 پیمبر(ص) را بـترسانی زِ امرت ولی خلقت نـمی ترسند سراسر خداوندا تویـی دانای هـر راز چه رازی هست در خلق و پیمبر مگر این رأی خلقت را […]

آبان 11
شعر سلسله ی قاجاری – فرزاد صفانژاد

خسته ام خسته از این زندگی تکراری خسته ام خسته تر از آنچه تو میپِنداری .. روزهایم همه تکرار و شبم طولانیست خسته ام ؛ خسته یِ کابوسِ بدِ بیداری .. مَرضِ اصلیِ من قهوه یِ چشمانِ تو شد خسته ام خسته از این سلسله یِ قاجاری .. باید این بار به پایان برسد جورِ […]

آبان 11
شعر بیا و مرا عارفانه بخوان – فـرزاد صفانژاد

تو در باورم عشقِ آخر شدی همان لیلیِ پاکِ در قصه ها نشستی به تفسیرِ آغوشِ من رَکب خورده بابوسه ات غُصّه ها . دوچشمِ پُراز پاکی و حسرتم تو را عاشقانه رَصَد می کند کِشِش های پی در پی و جَذبه ات درونِ دلم جَزر و مَد می کند . طلوع کن به بیتابی […]

آبان 11
شعر بیقرارم – نعمت الله سیادت مقدم

بـی قــرارم برای دیـــدنت شرارها شعــــله بر جانم میشکد برای دیدنـــت بــاید باشـــم شعــــله تــــا روزی کـــه ببینمــت بی قــــــرارم و در قفس زندانی گفـــــتم کــــه به پــــای زندانی ماندن فرقی ندارد با آن مرغ در بند زندانی حــــالـــو روزت نیســــت کــــم تر ز مــــنی کــــه فلــک شـــــب و روز ها را برایــــم بر عکس […]

آبان 11
شعر یار رحیم و حمیده بگیرید – نعمت الله سیادت مقدم

بــــگردیـــد و بـــگیـــریــد یـار خـــــوب رحــــیم و حمیــــده من که گشتـــم گیتی چنــین حــاجت بـــر من بــعـــیده بـــگردیــد به گـــرد یـــار رحیـــم خـــــود به عشـــق شقـی بــــودن در او بعیــــده گــرفتـــم صـــد هـــا یاسمــــن و صنـــم دریــغ از زره ای در آنان صفت حمیـــده پاهایــم رسانده فلـک به حــلب و چشمانم رفیق رحیمــی نـــدیــده عمـــری […]

آبان 11
شعر دوران بد – نعمت الله سیادت مقدم

شدم در همان دوران نوجوانی انتهای رطـــب در سخن با مهتران بالاتر ز ادب سخن خردمندانه پدر آویز گوش من پســـر و رفت در سر بر سر سفره همیشه حـــــلب نیســــت اندر این دوران بد یک یار خــــوب پر ز ستــــر برای من! واقعــا نعـــــمت عجـــــب!! حیف شد انتهای خوبی کردن های من بر آدمان […]

آبان 11
شعر سرگذشت سرنوشت – حامد نوروزی

امشب تمام عاشقان را تو خبر کن ببالینم بیایند و طبیبان را خبر کن نفس ها در گریبان و اشک ها پنهان بر لبم جاری نمی گردد کلامی یار را هم تو خبرکن ای شماها شعله ور چون آذرخش پیرهن چاک با من بگو از سرگذشت، آن سرنوشت را هم خبر کن

آبان 11
شعر خلوت شاعرانه – حامد نوروزی

اینک که به خلوت شاعرانه رفته ام دیگر به خیالات خیابان بیابان گذر نمی کنم بلکه مرا به کوچه ی یار ببرید همان کوچه باغی که پر از حضور من است ودل تنگ جنون من است…

آبان 11
شعر آرزو – حامد نوروزی

مگر یک شب تو را بینم درون معبد هستی از آن شبهای مهتابی تو باشی از آرزو لبریز ومن از آرزو خالی… ومن با دست تنهایی و خواهشهای جان افروز وتو باشی(هستی) تماشایی…

آبان 11
شعر جبر عشق – تینا دلشکیب

خط به خط عشق را معنا کردم در دفتر جبر تقدیر واژه ویران گر انکار را منها کردم تکه تکه کردم این تردید را زیر و رو کردم نگاه دل را من نوشتم جبری از بازی عشق با معادلات تک مجهولی عشق بهتر است یا عقل؟ تو به کدام مجبوری تینا دلشکیب

آبان 11
شعر قاصد خوش خبر – تینا دلشکیب

قاصد خوش خبر شهر دلم فصل پرواز رسید مقصدت چیست؟ کدام سو؟ شاید آن ابر سفید قفس قصه ی دل را تو گشودی و رها باز هم آن هد هد خوش خبر از کلبه ی صبا رسید بنویس نا مه ای سرخ از جنس امید خون عشق من است که چون اشک چکید گونه سرخ […]

آبان 11
شعر خواستم – حامد نوروزی

خواستم درغزلی وصف توآغاز کنم مطلعش زلف تورادیدم گمراه شدم تابه چشمت برسم وصف توپایان یابد حال باماهرخی وخال لبانت چه کنم هاتفی گفت که عاشق شده ای بیچاره من بااین دلبری وزلف سیاهت چه کنم

آبان 11
شعر پنجره ی عشق – حامد نوروزی

عمرما رفت چه زود هیچ کس نیست بپرسدازما که درآن وقت سحر ازدل پنجره ی عشق چه دیدی آن روز…

آبان 10
شعر لبخند تو را هرگز ندیدم – حامد نوروزی

چقدردیر رسیدم که شتابان دل به تاریکی سپردی تا رد پایت را درکهکشان عاطفه گم کنم و آن لحظه که بغض گلویت ترکید اشکهایت را هرگز ندیدم آری خیلی دیر رسیدم به اندازه ای که لبخندتورا هرگزندیدم…

آبان 10
شعر چه می فروشی؟ – حامد نوروزی

گفتمش :چه می فروشی؟ گفت: دل! گفتمش : چند می فروشی؟ گفت: به اندازه لبخند گفتمش: پس مال تو ، تنها بخند او خندید و از دستانم دل را ربود وقتی به خود آمدم او رفته بود دل ز دستش روی خاک افتاده بود رد پایش بر دلم جا مانده بود…

آبان 09
شعر آیه الکرسی – حامد نوروزی

سحرگاهان که مجنون با دلی شاد به لیلی آیه الکرسی فرستاد بگفتا نیتم سلی و وصل است که از درگاه ایزد خواست اصل است مرا مجنون کنی با این تب وتاب که لیلی می درخشد مثل مهتاب در آخر جانِ مجنون همره باد پیامی هم فرست و نامه ای شاد

آبان 08
شعر من چطور شاعر شدم – حامد نوروزی

شب که می آید همه آسوده خاطر می شوند در دل ما خاطرات از نو نمایان می شوند می نشینی لحظه ای با یاد من گل می کنی وامق ، عَذرا ، لیلی ، هَزاران می کنی تو همه جانِ جهانی ، درد ما را چاره کن تو چو حسم می کنی ، زنجیر غم […]

آبان 07
شعر اوست همراه – حامد نوروزی

الهی همرهی دارم از جنس بلور اوست همراه من تا کوه نور دوستش دارم برای مهر و ماه تو پناهش باش تا ایام صور

آبان 07
شعر تو را ازیاد بردم – حامد نوروزی

تو را از یاد بردم لحظه ای با غصه ها بیدار ماندم به سنگینی غم ها دل سپردم نشسته خنجری کاری به قلبم تمام نوشداروهای عالم نمی بندد دهان زخم هایم بیا، برگرد، غلط کردم تورا با جان صدا کردم…

آبان 06
شعر تنها می روی؟ – حامد نوروزی

گفته بودی که بیا شرط وفاداری ما دلبرودلدادگی است حال که دلداده شدم دلبروآواره شدم بی من وتنها می روی؟

آبان 06
شعر حیران – حامد نوروزی

گفته بودی که چرا غرق تماشای توام آن چنان شادکه حیران دو چِشمان توام پلک برهم نزنم تاکه نگیرد خوابم ناز برعطر لبانت که کند بیدارم

آبان 06
شعر پاییز – ستاره ملکی

آرام آرام ریختن برگها و قدم هایی که به آهنگ خش خش دلی خوش دارد هوا حال عجیبی دارد بوی نارنج محبت در اوست عشق شور غریبی دارد بوی احساس و نم باران است فصل شیرین محبت اینجاست فصل پاییزی شیرین صداقت اینجاست بهترین فصل همین پاییز است شاه هر فصلی که رنگ آمیز است […]

آبان 05
شعر همین خواهم – حامد نوروزی

آن یار زیبا روی من بگرفت سخت گلوی من گفتم:چه می خواهی زمن؟ گفتا:همین خواهم زتو گفتم:بکش باهرسلاح ،من عاشق روی توام. گفتا:سلاح قتل من باشدکمان ابرویم

آبان 05
شعر حلقه ی زنجیر – حسن مصطفایی دهنوی

« حلقه ی زنجیر » پیکره ی کار عشق، محور کردار ماست محور گردان عشق،سیطره ی10 یار ماست سیرت11 پرگار عشق ، آدمـی آرَد میان نقطه ی توحید اوست،مرکز پرگار ماست گردش افلاک آن ، دایـره زد دور ما محور این دایره ، این دل بیدار ماست حلقه ی زنجیر یار، این دل ما صید […]

آبان 05
شعر هشتمین خورشید – نجیبه محمدی

قلب من بی خواب ترین ساعت خورشید هست تپش خانه ی این سوخته در گوش کبوتر ها یت شعر می خواند شعر و دلم داس شده مزرعه ی صبر مرا می چیند آخر ،ای سایبان خیس باران زده ی صبح تو صبوری خدا را از کجا آوردی؟ من برای تو کبوتر شده ام وبرایت چشمانم، […]

آبان 05
شعر درد دیدار – عنایت الله ایرانمنش

نفسی تازه کنـم از نفست این امیـدیست کـه در سـر دارم چـه کنـم خواستـه یـا نا خواستـه بـه پیش نظـرم میـآیـی خالـی از لطف نبـاشد کــه شوم منتظـرت در کنـار پنجـره هـم گـر بنشینـم غیـر دیـدار تـو در فکـر و دلـم نیست کــه من آرزومنـد تـوام ، بلکـه ز در باز آیـی وقت آن است […]

آبان 05
شعر وطن – اصغر محمودی

وطن خاک است و جنگل وطن کوه و بیابان وطن رود است و دریا وطن زاینده رود است وطن کوه دماوند خیابانهای تهران وطن شیراز و تبریز وطن ایران زمین است وطن رخش است و رستم وطن شمشیر کوروش وطن یک فال حافظ وطن شعر و قصیده است وطن ماه است و مهتاب وطن خورشید […]

آبان 05
شعر درد فراق – عنایت الله ایرانمنش

آتشی در سینه دارم همچو یک آتشفشان دائماً سوزد وجودم را به نحوی بی امان ، طاقتم دیگر نمانده حسرت است و آرزو رفته از دستم جوانی عاجزم از جستجو من نمی دانم که در تقدیر من رمز پیروزی چرا از اختیارم رفته است یا که در عهد وزمانم بخت من در را به رویم […]

آبان 05
شعر پرنده – فرزاد صفانژاد

بیا و مأمن اَمنی برای ماندن باش که راه های جهان را کنار بگذارم که یک شب از همه‌ جاده های بی پایان قدم قدم به دیارِ تو گام بردارم .. بیا که خسته ام از این جهانِ عصیانگـر از اینکه قاتلِ من توی شهر می چرخد ؛ فرار میکنم از او و باز پیشِ […]

آبان 05
شعر پـایـیـز – فرزاد صفانژاد

بـرخـیز از خوابِ زمـستانـیت ای پـایـیـز خورشید در عصرِ غم انگیزت طـلوع کرده مـُرداد در چـشـمـانِ پـُر بـارانِ هـر سالَـت زائـیده و فـصـلِ جـدیدی را شـروع کـرده . بیدار شو ، رنگی بزن بر چـهره ی این شهر شـهـری که کـُفـرِ اَبـر و بـاران را درآورده فـرسـودگـی ، زنگـار ، تـابـستـان ، هـوای گـرم خـورشـید […]

آبان 05
شعر نعش خاطره هایم – فرزاد صفانژاد

سَر میگذارم رویِ نَعشِ خاطره هایم آرام گریه می کنم بر مرگِ رویایم پایان رسیده قصه ام حالا منم تنها خیره به قابِ عکسِ تو غرقِ تَمنایم .. دورِ خودم می پیچم از دردِ غروری که در زیرِ پاهایت تَرَک برداشت خیلی زود سیگار شد مَرهم برایِ تو ؛ به جایِ من گم شد نگاهِ […]

آبان 05
شعر برخیز بانو – فرزاد صفانژاد

ایـن شهرِ خالی از وجـودِ او شهری غریب و ساکت و تنهاست آخـَر چـه اَرزد شـهـرِ بی مـعشوق گویا کـه بی او آخـرِ دنـیـاسـت . ای تو نشستـه رویِ ایوان و در فکرِ دیروزِ خودت هسـتی حقـت نبوده لحـظه ای شـادی ؟ یک هـلهلـه ، یک لحظه سَرمستی ؟ . دنیایِ تو پُر شـد ، […]

آبان 05
شعر عشق آخر – فرزاد صفانژاد

تو در باورم عشقِ آخر شدی همان لیلیِ پاکِ در قصه ها نشستی به تفسیرِ آغوشِ من رَکب خورده بابوسه ات غُصّه ها . دوچشمِ پُراز پاکی و حسرتم تو را عاشقانه رَصَد می کند کِشِش های پی در پی و جَذبه ات درونِ دلم جَزر و مَد می کند . طلوع کن به بیتابی […]

آبان 05
شعر نغمه ها برای تو – نعمت الله سیادت مقدم

نغـــمه ها میخوانم در وصف تو گــــــر چه خود نغمــــه هایم دوسندارم ولی مــــــن فقط میخوانم به عشـــــــق تــــــــو کودکی شنید نغمـــه هایم از خواب برخواست و گریه کـــــرد نـــــــدانم چگــونه نغمــــه هایم میبندد شــــــــب ها پلـــــک های تو،،،! نعمت الله سیادت مقدم

آبان 05
شعر به اعتبار تو – نعمت الله سیادت مقدم

شــــب اســـــت در به در این کــــــــوچه ها پــــر از دردم فقیـــــــرو خســــــته مـــــن به دنــــــبال تــــــو میگـــــردم مــــــن به اعــــتبار تو با خـــــــود فــــــــانوس نیـــــــاوردم! نعمت الله سیادت مقدم

آبان 05
شعر ببار ای ابر بارونی – حسین اهوارکی

بِبار ای ابرِ بارونی دلم لک داره این روزا بِبار شاید که آروم بشن این غم ها تو که دردم رو میدونی تو که قصه ام رو میدونی بِبار امشب برای من تو که عشقم رو میدونی میون شب گردی هایم بازم تورو کم دارم ای بانو نمیدونم که امشب هم کناره کی خاطره سازی […]

آبان 05
شعر سفر – دلشاد بخشوده

من نه آنم که همیشه در سیر و سفر باشم جز تو در این عالم فکر یار دگر باشم گر در سفرم عاشق و دیوانه ام من با تو در آن من هم در شور و شرر باشم در بتکده ی قلبم تو جا و مکان داری همراه تو من هم در چشم و نظر […]

آبان 05
شعر کوچه معشوق – حامد نوروزی

گفته بودی گذر از کوچه معشوقه خطاست آن چنان که دل او با دل تو سخت جداست سخن از عشق نگویم که همه اش رنج وبلاست کاین همه سال دلم در پی این راه خطاست حامد نوروزی

آبان 05
شعر درجه ی تنهایی – حامد نوروزی

در تنهایی خویش آنگونه غرق بودم که از تمام آرزوهایم تنها دلم هوای تو را کرده بود گفتم عجیب است دل بستن به نشان بی نشانی دراین مسیرتنهایی تب کرده بوددرجه تنهاییم وقتی دلم هوس توراکرده بود دردوردست های رویاهایم بودم که نسیم صبحگاهیِ، آغشته به عطر پیراهنت دلم را وسوسه می کرد که درانتظارت […]

آبان 05
شعر دل اشکی – حامد نوروزی

به من دلبندو یادم کن به وقت تنهایی صدایم کن درآن حالت که دل اشکی غنیمت دان و ما را هم صدا کن… حامد نوروزی

آبان 05
شعر درد خویش – حامد نوروزی

رفتم به کنار یار سرتا پا درد یارم،به هزاردرد ، می برد ز دست چون ناله ی درد خویش با او گفتم لرزید و رمید و نالید و شکست… حامد نوروزی

آبان 05
شعر پشت تنهایی – حامد نوروزی

شبی ازپشت تنهایی که بود سرد و زمستانی تورا با شادی گلهای نوروزی صداکردم تمام شب برای خیل آمالت دعاکردم. حامد نوروزی

آبان 05
شعر کوچه دلدار – حامد نوروزی

شاعرازکوچه دلدارگذشت شعرتلخی بسرود نه که معشوقه نداشت نه که سرگشته نبود لیک سالهاست دگر کوچه دلدار،خیابان شده بود… حامد نوروزی

آبان 05
شعر زعمق دل – حامد نوروزی

اگرامشب به دلدارت رسیدی خدا را در ورای خاک دیدی زعمق دل برای ما دعا کن کمی یادی زما هم نزد اوکن کمی او را بجای ما صدا کن زعمق دل برای ما دعا کن حامد نوروزی

آبان 05
شعر کبوتر را کبوتر کرد تشییع – رسول چهارمحالی

وقتی کبوتر را کبوتر کرد تشییع دیدم برادر را برادر کرد تشییع شهر مدینه شهر پیغمبر عزا شد سبط نبی مسموم از زهرجفاشد خورشید دوم بال را تا عرش وا کرد وقتی کفن تن، خلعت دنیا رها کرد وقتی روانه شد به سوی خانۂ قبر بر جسم سردش نکرددشمنش صبر تابوت او را تیر باران […]

آبان 05
شعر اولین و آخرین – حامد نوروزی

روی دستانم اسم تو را نوشتم تا همیشه اولین وآخرین خواسته ام توباشی. حامد نوروزی

آبان 05
شعر دُرّ نایاب بقیع – رسول چهارمحالی

دُرّ نایاب بقیع مرثیه شهادت امام مجتبی علیه السلام ————————– دُرّ نایاب نهان گشته به دریای بقیع آ ن عقیق یمنی گوهر والای بقیع آن گلی را که به تدفین تنش خار زدند سالها زخم زبان نیش چو یک مار زدند در گلستان نبّی شهر مدینه مظلوم بود از مجلس تشییع گل ما محروم سالها […]