کرونا ——————————– چه آشوبی به پا کردی کرونا محبت را ربودی ازمن و ما تو مسری بودی و کردی سرایت به جا یا جای هستی کل دنیا به نازم من مرامت که مردی نداری کار بر اطفال در هر جا تویی سوغات پروازی ازچین نه بنجولی به کیفیت چه بالا هر آنچه آمده از چین […]
« مستانه » من آن مستانه ي بي درك و فكرم مداماً در پـي هر حرف بِكرم1 غم تنهايي دنيا ، غمـم نيست به همراهـم بُوَد اجماع2 فكرم سزاوارس كه من تنهـا بـمانم به يك ره آورم اجماع فكرم سـر راهـم خدايا ، با تو باشد مكن دور از خودت اين راه فكرم خدايا رهنماي […]
« وادي عبرت » بايد ره حق را نه به پا ، بلكه زِ سر رفت تا از ره شيطان، بـتوان سوي ديگر رفت فرياد كه هر كس به ره غير خدا بود گم گشته ي دنيا شد و عقبي به سقر1 رفت پيغمبر(ص) مرسل به علي(ع) گفت برادر بايد كه بشر آن ره توحيد […]
یَشفعُ عنده اِلّا بَاذنه خودعشق است چنین توسلی برایم ھمچنان میل است آمده ام تا رو کنم تاروپود عشق را بی محا با ، بی ریا ، قلب و دل را خدایی اینچنین عاشق برایم ملموس است به اودررکوع ودرسجودعشق مجنون است آمده ام تابگویم عمق حرف عاشقی را تابگویم اینچنین ببینیددلدادگی را
« پرده ي اسرار » بار الها ! بَـرِ فرمانـت اگر خیره سرم فَـرِ1 فرمان تو ، امید دهد در نظرم داد از این دهر دنی ، هیچ ترحم نـکند رحم بر من نـنماید ، نه به فرد دیگرم داد این من که شنیدم همه جا صحبت مرگ صحبتش جا نگرفته است دراین گوش کرم […]
پنجمین خورشید میلاد امام باقر (ع) …………………………. پنجمین خورشید عالم تاب ،باقر آ مده پاک و طاهر بوده با آ داب،باقر آ مده در مدینه خانه ی سجاد با شد پر سرور دشمنان باشند اندر خواب،باقر آ مده اول ماه رجب با مقدم این گل پسر عالم علم نَّبی سیراب،باقر آ مده خنده بر لب […]
« اسرار حقيقت » ای بی خبر ، از عالم اسرار حقیقت در دام فنـا2 رفتی و در بحر3 طبیعت ای گمشده در بحر فنا ، ره زِ که پُرسی بیچاره بجو ره ، تو زِ اسرار حقیقت این ره که تو رفتی به سلامت گذرش نیست این راه فنـا باشد و گرداب طبیعت از […]
پند و اندرز مجلس ختم و ترحیم ——————————— گذر کردی اگر روزی،به قبرستان تماشا کن نظر بر سنگ های قبر،تو از پیر و برنا کن یکی دارا از این عالم،دگر محروم از دِرْهَمْ همه در خاک خفته،یک نظر شاه و گدا را کن اگر رفتی از این دنیا،از این دنیای وا نفسا برای توست اعمالت،بیا […]
. جز یادِ تو اینجا غزلی در بَرِ من نیست جز پَرت و پَلا هیچ دراین دفترِ من نیست . یک قاب و من و غصه و گیتار و شب و آه هم صحبت و همراهِ شب و چشمِ تَرَم نیست . دریای خیالم شده پُر از غزلِ تو جز چشم و لبت واژه ی […]
« معصيت حق » جدم چرا به معصيت حق ، شتاب كرد در آن بهشت بود ، چه كاري صواب5 كرد در معصيت ، كجا زِ خدا اجتناب كرد كي در بهشت ، خانه ي ما انتخاب كرد آدم(ع) چـرا عبـادت حق را بنـا نـكرد در جنّت خدا ، به خدايش وفا نـكرد آن معصيت […]
« يار خود » من از دشمن نمي ترسم،هزاران دشمن اَر2 دارم به تنها گرم پيكارم ، خودم بر دوست بسپارم سري با جان و تن دارم ،به راه دوست بسپارم كه دوست مهرباني ،بهتر از جان و سري دارم سر و جانم فداي دوست ،من تحفه3 همين دارم كه هر چيزم كه با قدرس،به […]
. بی قرار است قلم . از حسین سیر نگردم بخدا . از طریقش نکنم راه جدا . حق مطلب نتوان کرد ادا . بی قرار است قلم . . شاعر : حبیب رضائی رازلیقی .
« نقطه ي پرگار » روزگاري بـسر اين من دل خسته گذشت كه نشايد به زبان گفت: چه بود و چه گذشت هاتف غيب ، اگر اين خبـر آرَد بـتوان بـشناسي كه به غيب و به شهودم چه گذشت آسياب سنگ جهان ، بـر سـر من دور بـزد سنگ كوبنده ي آن ،بر سر من […]
« منزل امن » در مذهب رِندان ، خبر از غير خدا نيست آنجا خبري هست ،كه جز امر خدا نيست در مذهـب حق ، لذت دنيا نـدهندش آنجا ديگر از گفتن يك چون و چرا نيست كي از منِ دل خسته ي نادان ،خبري بود هر جا خبري هست،كه جز فيض خدا نيست در […]
من که می دانم این پاییز به این سادگی ها از سر دلتنگی هایم دست بر نمی دارد، شاید از انبوه برگهای خزان بر تن کوچه های عریان شهر این را تو فهمیده باشی که اینچنین عاشقانه از آن سمت خیابان دست تکان میدهی و من دل!. سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
« شياطين » بسا بودن از این مردم ، غلطها سر زد از آنها که دایم در غلط بودن ، زمانهایی و دوران ها زِحق صحبت همی کردن،نه برحق کارشان آنها به جهل خود فرو رفتن ،خدا گمراه خواند آنها از این افراد بی ایمان ، بسی بودن به دوران ها غلط بُد کارشان آنها […]
( سوز عاشقی) زِ چشمم می چکد اشکی زِ درد سوزِ پنهانی چرا خواهی مرا در قعرِ عشقِ خود بسوزانی به شورِ این غزل شاید بگویم ماتمِ خود را که می ریزد زِ چشمانم همیشه اشکِ پنهانی توقف کن کنارِ من خزانِ بی ثمر دارم زِ تو خواهم بهار شاخه هایم را برویانی نگر رویایِ […]
« نيكي و بدي » هميشه هر كه نكو كشت، كار آن سختس زِ سود و لذت دنيا ، هميشه بدبختس شهي5 كه مالك اورنگ6 و تاجس و تختس اگر نكو بُوَد آن ، پادشاهيَـش سختس كسي كه عقل نكو دارد و نكو كارس هميشه تلخي دنيا ، به كام او سختس هـر آنكسي كه […]
( چلّه نشین ) منزل کنم بعد از تو در ویرانه ها مجنون شوم همراه با دیوانه ها آتش به جان افتاده از دوریِ تو خود را کُنم رسوایِ در میخانه ها در انتظارم باز آیی از سفر وانگه رها گردم از این بیگانه ها گمراه گشتم در مسیرِ عاشقی باز آی باطل گردد این […]
محبوب من تن تو دشتی پوشیده از سبزه است که بر دامنت اطراق کردهاند پروانهها چشمانت ابری است پر از ترانهٔ باران و آغوشت پنجمین فصل سال است مطبوع تر از بهار گرم چون تابستان رنگین چُنانْ پاییز و بکر و رویایی همچون زمستان زیبایی تو شعری است از غزلهای حافظ به تمام لهجه های […]
صدای ترنم تر درختان را می شنوم وقتی که باران بارید وقاصدک خندید چکه چکه چکید به روشنی قلب اقاقی کاش من هم به پرهیزکاری گلها می رسیدم یا به ایمان سبز درختان و به رستگاری باغچه نزدیک بودم به طراوت ناب باران کاش خدا مرا هم در مسیر گلهای وحشی می کاشت ! یا […]
مادر نمی شود میلاد حضرت فاطمه الزهرا(س) ……………………………………. هر دختری که دخت پیمبر نمی شود هر همسری که همسر حیدر نمی شود در عالم است گل به گلستان بیشمار اما که هر گلی چو یاس معطر نمی شود در لطف و صبر و مهر و صفا دیده آ دمی اما کسی به لطف همچو مادر […]
دلم گرفت بهونه ———————– از این همه غم و درد ،دلم گرفت بهونه خالیه جات هنوزم ،میون قلب خونه به هر کجا بنگرم ،نشونی از تو داره هر گوشه از خاطرات،از تو داره نشونه روزوشب ماه وسال،که میگذره زدوریت فراموشی محاله،هنوز دلهامون خونه فصل بهار یا پاییز،زمستون و تابستون عشق تو باز تو دلم،می زنه […]
مادر ای قدیسه ی شبهای مهتاب ای نسیم عاطفه در سکوت سبز محراب بارش بی سود باران رنجهایت را نشست شانه هایت در مسیر بادها فرسوده شد رد پای عشق تو جاوید ماند دستهایت پر ثمر باد! آهوی دشت زمان ما نیایش می کنیم از دور چشمان تو را هر رکوع و سجده ات شد […]
« مولود زهرا (س) » زهره ي زهراي اطهر1 تا به دنيا ديده شد باعث نور هدايت ، در جهان گرديده شد چهره ي مولود زهرا(س) تا بيامد بر زمين چون دُرِ2 درياي عفّت ،بر زمين تابيده شد چهره ي نوراني آن را محمد(ص) تا كه ديد حمد خلاقـش نمود و آن لبـش خنديده شد […]
شعر انقلاب اسلامی ایران ……………. با صبر و ایمان الفتی دیرینه داریم این عشق را عمریست اندر سینه داریم تدبیر را آموختیم از مکتب خود با مکتب کرب و بلا،تاب و تب خود خواندیم ما با صبر پیروزی عجین است این راه و رسم زندگی روی زمین است پیوسته گر سر را دهیم اما به […]
طلوع فجر ——————————– فجر است که غرق التهاب آمده است با خون شهید عطر و گلاب آمده است با رهبری پیر جماران ز خمین از بهر صدورِ انقلاب آ مده است از طلعت فجر تا چهل سالگیش با فتنه و جنگ ناب ناب آمده است دشمن ز چه رو فکر بر اندازی شد انگار که […]
فریاد رسی نیست ——————————— بی تو فریاد رسی نیست خودم می دانم بی تو من یکه و تنها و غمین می مانم این همه شعر و غزل را به امید کرمت همه را من به عنایات شما می خوانم تو کریمی و کرامت ز کریمان خواهند کشتی غمزده ام سوی شما می رانم از در […]
عشق ——————————– چه گویمت که چه هستی چقدر طنازی صدای نغمه و آواز و سوز یک سازی نوای سوز جگر یا صدای شور و شعف قناری و سِرِهْ یا بلبلی خوش آ وازی نظر نما به دلی زخم خورده و غمگین برای این دل غمدیده تو سر آ غازی صدای پر تپش ات التیام بر […]
سلاوی مهن له یارانی له خلقی پاکی کوردیستانی له ههر شار و ناوچه ی عیراقی، شامی یا ایرانی سلاوی من له سنهدژ و خلقی خاسی کامیارانی سلاوی من له کلهور و له کوردکانی کرماشانی سلاوی من له حلبچه او پاریزگای شهیدانی له سردشتی غریو کهفتی له داوانی آذربایجانی سلاوی من له مهاباد شاری قاضی قهرمانی […]
انتظارت در انتظارت، روزگارم پیر شد ای که ميخواهی بيايی دیر شد تابه کى در انتظارت ديده بر در دوختن؟ آمدن، رفتن، نديدن، سوختن… اللهم عجل لوليک الفرج سعید فلاحی
و از جیرجیرک می پرسم کیست در دلت پنهان؟ ناله هایت با کیست؟ از سرِ تنهایست؟ ناله زد و جهید با نگاهی از تردید گفت از سیاهی از ظلمت از دل پر سودای شب است شب به سکوتش زیباست! شب قشنگ است به همین وهم تاریکی و پنهان کاری رنجش خورشید صبور پسِ تابیدن رفتن […]
« ره نجات » تا دین در ارتباطـس ، دینـدار را حیاتـس دین سود این جهان نیست،سودش پس ازمماتس تا دین در ارتباطـس ، دیندار گیج و ماتـس سودش در این جهان نیست ، زین حیرتس که ماتس دین را دو صد نکاتس ، بیرون از این حیاتس دین عمر جاودان نیست ، عمرش پُر […]
« فيض حق » هر که از فيض حق بی نصیبـس1 در برِ قوم و خویشان غریبـس فیض2 حق هر که را یاورش نیست از همه کهنه تر آستینـس گر شود فیض حق یاور کس در بر ناکسان3 هم کسینـس یاوران فیض حق را بجوئید ورنه بختت به زیر زمینـس فیض حق گر تو را […]
« گوش دل » یکی به چشم نهـد ، پای آشنای مرا یکی به خون بکشد ، جسم آشنای مرا یکی نهد به جبین ، خاک دوستان مرا یکی بَـرَد سـر نی ، سَـرِ دوستان مرا یکی یزید پلیدس ،کُشد حسین(ع) مرا یکی حبیب5، فدا گشت دوستان مرا یکی زِ جهل خودش ، نـشنود صدای […]
« امر ما » شیطان اگر بر خلق من ، یکبار گشتی رهنما همراه آن خواهن روند ،ناین5 دیگر در راه ما ای خلق من رحمی به خود،شیطان نباشد رهنما در دام ذلت می برد ، غمخور نباشد بر شما شیطان رجیمس1 پیش من، نا امید از الطاف ما همراه شیطان می روید ، سودی […]
پری رویان دوتا گشتم نیایید کمانم چون دولا گشتم نیایید نفس از سینه برلب می نشیند چونان دل در قفا گشتم نیایید به بیداد فلک آغشته ام من به تزویری هوا گشتم نیایید به یک چشمک منم در آتش خود به سوز م بی نوا گشتم نیایید که عینم ، سخت بی پرواو بدمست چو […]
ظهور عشق شعر شهادت حاج قاسم سلیمانی ——————————– ظهور عشق را دیدم ز چشمت حضور عشق را دیدم ز چشمت وجودت محوْ در عشقِ ولایت که شور عشق را دیدم ز چشمت اشدّا و علی الکفار گفتی که نور عشق را دیدم ز چشمت پر پرواز خود را وا نمودی سرور عشق را دیدم ز […]
مرثیه داغ دل حیدر شهادت حضرت فاطمه الزهرا س —————،——————– دوباره شهر مدینه پر از تلاطم و درد نحیب ماتم سختی به سینه ی یک مرد دوباره داغ پیمبر که سر نموده باز دوباره روضه و ماتم گشته است آغاز حدیث غصب فدک را شنیده ای آیا؟ چرا به فصل جوانی خمیده ای زهرا ؟ […]
« دخت پيامبر(ص) » این رتبه ای زِ زهرا (س)کم گفته شد به دنیا آن سان که بودن آنها،کمتر شده مُحیا6 آن رتبه ی تربیت بود، از درس آل طاها نشناختند از اول ، آن مردمان بطحا7 رفتار نیک زهرا (س)،بود از پیامبر(ص) ما ایرانیان شناسند ، آن درس آل طاها دخت پیامبر ما ، […]
( علی (ع) در سوگ ) مونس و غمخوارِ علی ، شمعِ فروزانِ علـی شاخه یِ طوبایِ علی ، سروِ خرامانِ علی ای گلِ پرپر شده ام ، همرهِ من بنتِ نَبی صورتِ نیلی یِ تو شـد ، قاتلِ پنهـان علـی تَرک مکن زود مرا ، خسته اَگر زِین سفَری بی تو دلم درد […]
نوحه شهادت حضرت زهرا سبک:واویلا،واویلا واویلا واویلا ………………………………………. ای مادرم زهرا ،یا زهرا یا زهرا(2) …………………………………….. پر پر شدی مادر در فصل جوانی جانت فدا بهر ولی ات هر زمانی مدافع حق و حقیقت ای مادر خونت شده جاری در خانه ی حیدر …………………………………………….. رحمی نما مادر تو بر حال زارم اشک و غم و […]
« چراغ روشني » يك نكته روشن است،به چشمم برابر است كآن نكته روشن است، زِ خلاق داور است ديدم چراغ روشني ، اي ياوران به روز كآن چلچراغ روز ،چو خورشيد ظاهر است اين صحبتـي كه من بـنمودم بُوَد عجيب هر كس به فكر اين نـبود ، دير باور است يارب تو شاهدي كه […]
عمری در آغوشت گرفتار گنــــــــــاهم پوزش که هم شرمنده ام هم روسیاهم طی می کنم بیـــراهه های بی کسی را وقتی تویی چشــم انتظارم روبراهم با شرب خمر بوسه ات می جنگم اما بی سنگرم ، بی آشیــــانم ، بی پناهم در سینه ام هیچ اضطرابی نیست وقتی در سرزمین چشمـــــــــــهایت پادشاهم از شوق […]
وقتی تو کنارم هستی نمیتوانم خود را از عمق تنهایی ام بیرون بکشم دستم به شعر نمیرود و ذهنم سرگردان کوچه پس کوچه های یادت میشود دل را که نگو خود را به در و دیوار سینه میکوبد و نام عزیزت را فریاد و چشمهایم از بیخوابی لال میشوند. سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
« تابش خورشيد » در تابش خورشيد، اثري رو به جهان هست در جمله نباتات ، اثر آن به عيان هست آن خالق خورشيد و همه عالم و آدم لطفش به همه عالم و بركون ومكان هست بر آدم و عالم بُوَد ، آن تابش خورشيد تنها نه بر آدم ، به همه عالميان هست […]
« كفر و ايمان » هرکه از این دجله، سر بر کِشدت1 تا به هر آنجا که بخواهد بَرَدت گر به ره نیکی ، نیکی دهدت گر به ره بد بروی ، بد دهدت نیّـت هر کار کنی ، آن دهدت نیّـت نیکی کنی ، افزون دهدت پند نکویی است ، زِ قرآن دهدت گر […]
مرثیه شهادت حاج قاسم سلیمانی ——————————- خون تو ریخت که چشمان ولی تر نشود باز بر نیزه سر سید و رهبر نشود خون تو ریخت به پای شرفت ای سردار سر بابا به طبق همدم دختر نشود خون تو ریخت که در کوچه نبندد راهی پسری شاهد سیلی رخ مادر نشود خون تو ریخت که […]