غزلش را قصیده می خواند ————- —- ———– دلم گرفته و هردم قصیده می خواند هزار گلایه به رنگ پریده می خواند تمام حرف دلش را نهان به بغض گلو زبان عشق را بریدهِ بریده می خواند ز تیر و خنجر و دشنه درون قلب ما نیست نشانی که زجر دیده می خواند به جرم […]
یک عاشقانهٔ بیپایان ″اوس(استاد) عزیز″ پُکی به سیگارِ لایِ انگشتانش زد و کنار پنجره رفت. پرده را کنار زد. نگاهی به خیابان انداخت. نمنم بارانِ بهاری، مردمِ عابر را مجبور کرده بود که چتر بر سرِ خود بگیرند. عدهای هم که چتر نداشتند در کنار ساختمانهایِ بلند راه میرفتند که کمتر خیس شوند. تعدادی هم […]
تو نگام میکنی و من سر رو شونه هات میزارم مثل آبم مثل بارون انگار که دنیارو دارم توو نگات قصه ی عشقه عشقی که بی حد و مرزه تورو دیدن تو ی لحظه به همه دنیا می ارزه **واسه من عمق نگاهت شکل دریا شد عزیزم منم اون ماهی عاشق سرخه گونه های خیسم** […]
« یقین » اگر ما خدا را ، یقین داشتیـم تبهکاری از خود ، نه بگذاشتیـم اگر معتقـد می شدیم بر امر حق به دزدی چرا صد کمین داشتیـم وفـای محبـان چـرا کم شـده اگر ما محبت بر آن داشتیـم درستی و تقوی و ایمان خلق چرا ما ز خود سهـل پنداشتیـم اگر غَره1 نَـبْود2 […]
« شادی و غم » ما پیچ و تاب ، دور جهان را ندیده ایم در طول عمر ، در چم یک ره رسیده ایم حرفی اگر زِ پیچ و خم ره شنیده ایم حرفـی شنیده ایم و حقیقت ندیده ایم یاللعجب!چه بازی است دور چرخ روزگار ساکن بر آن شدیم و منزل ندیده ایم […]
. ( زیارت از دور ) . ای حجّتِ حق ، بارگَهت نورِ امیدم با عشقِ تو بر ساحلِ مقصود رسیدم . ای درگهِ تو نورِ تجلّایِ الهی بازارِ رضا، رَحمتِ رحمانُ خریدم . شد بسته رَهِ کرب و بلا ، گَرنجفُ شام در مشهدِ تو لاله زِگلزارِ تو چیدم . دلتنگ زیارت شده ام […]
« یک نکته » یاوران یک نکته از دنیا ، مرا آمد به یاد کو کیان و کوروش،کو نادر و کو کیقباد1 کو فرامرز و فریدون ،کو سیاوش در جهان کو همان کیخسرو و آن رستم نیکو نژاد هرکه حاکم بود ، اگر عادل وگر ظالم برفت کو دیگر نوشیروان و کو دیگر آن عدل […]
″اوس(استاد) عزیز″ پُکی به سیگارِ لایِ انگشتانش زد و کنار پنجره رفت. پرده را کنار زد و به خیابان نگاهی انداخت. نمنم بارانِ بهاری، عابرین را مجبور کرده بود که چتر بر سرِ خود بگیرند. عده ای هم که چتر نداشتند در کنار ساختمان هایِ بلند راه میرفتند که کمتر خیس شوند و تعدادی هم […]
. خونِ تو پاشیده در آئینه فانوسِ عمرت رو به خاموشی ست این لحظه ی منفورِ نفرینی ، پایانِ تلخِ یک هم آغوشـی سـت .. در فکرِ تنها بودنم هستم وقتی که دوری از من و رویا میترسم از این خلوتِ بی تو میترسم از هرلحظه ، از فردا .. مانند گنجشکی که ترسیده لبریزِ […]
« مرد عابد » هر که از یار نـجوید مدد کار بِـهیچ گر یبار1 آن بکند ،کار دوصد بار بـهیچ اشکی از دیده ی خونبار بمالیم به چشم دیده تا تـر نـشود در بـرِ دلدار بـهیچ اشک اگر طفل زِ چشمش نـفشارد به برون شیر مادر نـخورد ، مِهـر پرستار بـهیچ یار اگر یک نفرم […]
. تو ایرانی که با خود چَشمی ازجنسِ خزر داری به چشمانِ که جز ‘سگ هرزه های من’ نظر داری ؟! .. هنوزم در نگاهت قتل ها زنجیره ای هستند مگر درچشمِ خود میراثی از عَهدِ قَجَر داری ! .. . برو بگذار خوش باشم به خلوتهایِ خودکارم چه کاری بامن و این واژه های […]
« جنگ جهانی » بر دست من آمـد ، ره آثار مـروت بر خلق بُوَد ، رسم و طریقی زِ اخوت بشنو تو یکی نکته زِ پیغمبر(ص) مرسل بر خلق بُوَد، مهر و وفاداری و خدمت در لشکر آن،کذب و دو رنگی غدغن شد در لشکر خود بست، یکی عهد اخوت افراد مسلمان ، همه […]
« بعثت » ای مسلمین ، پیمبر حق ، با عدالت است در روز مبعثـش1، زِ خدا صد عنایت2 است چهل ساله عمر آن شد ، بر آن ندا رسید می خوان تو امر حق،که تو را این رسالت است تا این ندا رسید ، به گوشش زِ علم غیب حیران شد آن زمان،که خدا […]
از قدیم ها و خیلی سال پیش شاید بگویم دوران کودکی باورتان می شود که من از مادربزرگم می ترسیدم هنوز هم می ترسم می پرسید چرا؟ از آخرین خاطرات کودکی ام که در گوشه خاطراتم است همین قدر یادم می آید که دفعه اولی که من عقل درست و حسابی داشتم و تازه می […]
سین هشتم —————————- سین هشتم حاج قاسم سلیمانی سین هشتم اسطوره های ایرانی سین هشتم به یادت ای سردار سین هشتم توکیستی که میمانی جای تو نیست خالی در میان ما یاد ونامت به پاست مردکرمانی ذوب گشتی تو درون عشق خدا قهرمانی عزیز، غرقِ نورِایمانی بال هایت وا نمودی سوی یزدان همیشه دردل ما […]
ارمغان سال نو »»»»»»»»»»«««««««««««« ارمغان سال نو جشن و سرور و شادی است عرض تبریک و ارادت بر لب منادی است باز رویده به جان کوه و صحرا روح عشق مژده ی تحویل سال سرزندگی، آبادی است باید از نزدیک یا از راه دور اَرحام کرد دیدن فامیل و همسایه گرفتن یادی است سال نو […]
« عید نوروزی » عید نوروزی که آید ، نوبت دلشادی است هر گُل و سرو و چمن را ،زینت نوزادی است عید نوروزی در ایران ، از قدیم آمد پدید ملت ایران در این نوروز ،غرق شادی است عید جمشیدی که آثارش بُوَد از جام جم حکمت حق می نمایـد ، نیّتـش آبادی است […]
« مُلک فنا » ما که در ملک فنا ، کار بقاء ساخته ایم دست آلوده در این ملک ، نه پـرداخته ایم ما که امروزه در ملک فنا ، تاخته ایم بهـر فردی بقاء خانه ی خود ساخته ایم در همین ملک فنا ،با همه این خار و خسـش از همین خار و خسـش،دسته […]
یه وقتا هست میبنی ستاره هم بیرنگه خورشید تو آسمونم انگار با ماه میجنگه نگاه کن ای زندگی دنیا چقدر دل سنگه دلم واسه اون هوا هوای خوووونه تنگه **میخونه باز قناری تو باغچه بهاری بازم هوای بارون شده یه یادگاری ** تو سرما یاد خونه تو گرما،یاد باغچه عکست هنوز تو قابه تو خونه،روی […]
بمان در خانه ————————————— بمان در خانه و ترک سفر کن از این رفتن بیا جانا حذر کن به فکر جان خود باش وعزیزان بمان در خانه نوروزت به سر کن بگردد چرخ دوران با نگاهی بیا با همدلی ترک خطر کن بیا رحمی نما بر کادر درمان درون خانه ایام ات گذر کن نباشد […]
« کوشش من » لطف خدا ، دایره زد بر سرم شعشعه زد ، در بصر6 روشنم بر تن من جوشنی از راستی است همت رزمی ، بُوَدش جوشنم7 جوشن من ، پیراهنی بیش نیست فتح و ظفر ، سر زند از جوشنم لشکر من راستی و صافی است سبقت جنگی بـرد از دشمنم دشمن […]
پاشیده خونِ من در آئینه فانوسِ عمرم رو به خاموشی ست این لحظه ی منفورِ نفرینی ، پایانِ تلخِ یک هم آغوشـی سـت .. در فکرِ تنها بودنم هستم وقتی که دوری از من و رویا میترسم از این خلوتِ بی تو میترسم از هرلحظه ، از فردا .. مانند گنجشکی که ترسیده لبریزِ غم […]
. من از دست خودم خستم از این دنیای تکراری از این احساسِ سردرگم شب و روزای اجباری . برای آخرین بارم سکوتم رو تماشا کن اگر قابل نمیدونی صبوری هامو حاشا کن . نمیدونی چقد تلخم نمیدونی چه دلگیرم دیگه بیزارم از دنیا همش با غصه درگیرم . تو رفتی از غمِ عشقت ببین […]
( ذهن مبتلا ) . روزها فکر من این است همه شب این سخنم که گرفتار بلایم زِ چه رو دَم نزنم . چه خطایی، چه قصوری که زِ ما سر زده است؟ وین چه دردیست که افتاده به جانِ وطنم . سایه افکنده به ایران و به دنیا کرونا ترس باعث شده آیینِ دیانت […]