شعر احساس سردرگم – فرزاد صفانژاد

.
من از دست خودم خستم
از این دنیای تکراری
از این احساسِ سردرگم
شب و روزای اجباری
.
برای آخرین بارم
سکوتم رو تماشا کن
اگر قابل نمیدونی
صبوری هامو حاشا کن
.
نمیدونی چقد تلخم
نمیدونی چه دلگیرم
دیگه بیزارم از دنیا
همش با غصه درگیرم
.
تو رفتی از غمِ عشقت
ببین دنیام جهنم شد
بی تو طاقت نمیارم
دیگه مرگم مسلم شد
ـ
دارم دق میکنم بی تو
میدونم اشتباه کردم
من‌ این روزای عالی رو
بدونِ تو تباه کردم
.
ولی حالا پشیمونم
ازاینکه‌ با تو بد بودم
خدا میدونه بعد از تو
فقط غم‌ رو بلد بودم
.

 فـرزاد صـفانـژاد

Loading

امتیاز بدهید

نظر

  • هنوز نظری ندارید.
  • افزودن دیدگاه