آبان 10
شعر لبخند تو را هرگز ندیدم – حامد نوروزی

چقدردیر رسیدم که شتابان دل به تاریکی سپردی تا رد پایت را درکهکشان عاطفه گم کنم و آن لحظه که بغض گلویت ترکید اشکهایت را هرگز ندیدم آری خیلی دیر رسیدم به اندازه ای که لبخندتورا هرگزندیدم…

آبان 10
شعر چه می فروشی؟ – حامد نوروزی

گفتمش :چه می فروشی؟ گفت: دل! گفتمش : چند می فروشی؟ گفت: به اندازه لبخند گفتمش: پس مال تو ، تنها بخند او خندید و از دستانم دل را ربود وقتی به خود آمدم او رفته بود دل ز دستش روی خاک افتاده بود رد پایش بر دلم جا مانده بود…

آبان 09
شعر آیه الکرسی – حامد نوروزی

سحرگاهان که مجنون با دلی شاد به لیلی آیه الکرسی فرستاد بگفتا نیتم سلی و وصل است که از درگاه ایزد خواست اصل است مرا مجنون کنی با این تب وتاب که لیلی می درخشد مثل مهتاب در آخر جانِ مجنون همره باد پیامی هم فرست و نامه ای شاد

آبان 08
شعر من چطور شاعر شدم – حامد نوروزی

شب که می آید همه آسوده خاطر می شوند در دل ما خاطرات از نو نمایان می شوند می نشینی لحظه ای با یاد من گل می کنی وامق ، عَذرا ، لیلی ، هَزاران می کنی تو همه جانِ جهانی ، درد ما را چاره کن تو چو حسم می کنی ، زنجیر غم […]

آبان 07
شعر اوست همراه – حامد نوروزی

الهی همرهی دارم از جنس بلور اوست همراه من تا کوه نور دوستش دارم برای مهر و ماه تو پناهش باش تا ایام صور

آبان 07
شعر تو را ازیاد بردم – حامد نوروزی

تو را از یاد بردم لحظه ای با غصه ها بیدار ماندم به سنگینی غم ها دل سپردم نشسته خنجری کاری به قلبم تمام نوشداروهای عالم نمی بندد دهان زخم هایم بیا، برگرد، غلط کردم تورا با جان صدا کردم…

آبان 06
شعر تنها می روی؟ – حامد نوروزی

گفته بودی که بیا شرط وفاداری ما دلبرودلدادگی است حال که دلداده شدم دلبروآواره شدم بی من وتنها می روی؟

آبان 06
شعر حیران – حامد نوروزی

گفته بودی که چرا غرق تماشای توام آن چنان شادکه حیران دو چِشمان توام پلک برهم نزنم تاکه نگیرد خوابم ناز برعطر لبانت که کند بیدارم

آبان 06
شعر پاییز – ستاره ملکی

آرام آرام ریختن برگها و قدم هایی که به آهنگ خش خش دلی خوش دارد هوا حال عجیبی دارد بوی نارنج محبت در اوست عشق شور غریبی دارد بوی احساس و نم باران است فصل شیرین محبت اینجاست فصل پاییزی شیرین صداقت اینجاست بهترین فصل همین پاییز است شاه هر فصلی که رنگ آمیز است […]

آبان 05
شعر همین خواهم – حامد نوروزی

آن یار زیبا روی من بگرفت سخت گلوی من گفتم:چه می خواهی زمن؟ گفتا:همین خواهم زتو گفتم:بکش باهرسلاح ،من عاشق روی توام. گفتا:سلاح قتل من باشدکمان ابرویم

آبان 05
شعر حلقه ی زنجیر – حسن مصطفایی دهنوی

« حلقه ی زنجیر » پیکره ی کار عشق، محور کردار ماست محور گردان عشق،سیطره ی10 یار ماست سیرت11 پرگار عشق ، آدمـی آرَد میان نقطه ی توحید اوست،مرکز پرگار ماست گردش افلاک آن ، دایـره زد دور ما محور این دایره ، این دل بیدار ماست حلقه ی زنجیر یار، این دل ما صید […]

آبان 05
شعر هشتمین خورشید – نجیبه محمدی

قلب من بی خواب ترین ساعت خورشید هست تپش خانه ی این سوخته در گوش کبوتر ها یت شعر می خواند شعر و دلم داس شده مزرعه ی صبر مرا می چیند آخر ،ای سایبان خیس باران زده ی صبح تو صبوری خدا را از کجا آوردی؟ من برای تو کبوتر شده ام وبرایت چشمانم، […]

آبان 05
شعر درد دیدار – عنایت الله ایرانمنش

نفسی تازه کنـم از نفست این امیـدیست کـه در سـر دارم چـه کنـم خواستـه یـا نا خواستـه بـه پیش نظـرم میـآیـی خالـی از لطف نبـاشد کــه شوم منتظـرت در کنـار پنجـره هـم گـر بنشینـم غیـر دیـدار تـو در فکـر و دلـم نیست کــه من آرزومنـد تـوام ، بلکـه ز در باز آیـی وقت آن است […]

آبان 05
شعر وطن – اصغر محمودی

وطن خاک است و جنگل وطن کوه و بیابان وطن رود است و دریا وطن زاینده رود است وطن کوه دماوند خیابانهای تهران وطن شیراز و تبریز وطن ایران زمین است وطن رخش است و رستم وطن شمشیر کوروش وطن یک فال حافظ وطن شعر و قصیده است وطن ماه است و مهتاب وطن خورشید […]

آبان 05
شعر درد فراق – عنایت الله ایرانمنش

آتشی در سینه دارم همچو یک آتشفشان دائماً سوزد وجودم را به نحوی بی امان ، طاقتم دیگر نمانده حسرت است و آرزو رفته از دستم جوانی عاجزم از جستجو من نمی دانم که در تقدیر من رمز پیروزی چرا از اختیارم رفته است یا که در عهد وزمانم بخت من در را به رویم […]

آبان 05
شعر پرنده – فرزاد صفانژاد

بیا و مأمن اَمنی برای ماندن باش که راه های جهان را کنار بگذارم که یک شب از همه‌ جاده های بی پایان قدم قدم به دیارِ تو گام بردارم .. بیا که خسته ام از این جهانِ عصیانگـر از اینکه قاتلِ من توی شهر می چرخد ؛ فرار میکنم از او و باز پیشِ […]

آبان 05
شعر پـایـیـز – فرزاد صفانژاد

بـرخـیز از خوابِ زمـستانـیت ای پـایـیـز خورشید در عصرِ غم انگیزت طـلوع کرده مـُرداد در چـشـمـانِ پـُر بـارانِ هـر سالَـت زائـیده و فـصـلِ جـدیدی را شـروع کـرده . بیدار شو ، رنگی بزن بر چـهره ی این شهر شـهـری که کـُفـرِ اَبـر و بـاران را درآورده فـرسـودگـی ، زنگـار ، تـابـستـان ، هـوای گـرم خـورشـید […]

آبان 05
شعر نعش خاطره هایم – فرزاد صفانژاد

سَر میگذارم رویِ نَعشِ خاطره هایم آرام گریه می کنم بر مرگِ رویایم پایان رسیده قصه ام حالا منم تنها خیره به قابِ عکسِ تو غرقِ تَمنایم .. دورِ خودم می پیچم از دردِ غروری که در زیرِ پاهایت تَرَک برداشت خیلی زود سیگار شد مَرهم برایِ تو ؛ به جایِ من گم شد نگاهِ […]

آبان 05
شعر برخیز بانو – فرزاد صفانژاد

ایـن شهرِ خالی از وجـودِ او شهری غریب و ساکت و تنهاست آخـَر چـه اَرزد شـهـرِ بی مـعشوق گویا کـه بی او آخـرِ دنـیـاسـت . ای تو نشستـه رویِ ایوان و در فکرِ دیروزِ خودت هسـتی حقـت نبوده لحـظه ای شـادی ؟ یک هـلهلـه ، یک لحظه سَرمستی ؟ . دنیایِ تو پُر شـد ، […]

آبان 05
شعر عشق آخر – فرزاد صفانژاد

تو در باورم عشقِ آخر شدی همان لیلیِ پاکِ در قصه ها نشستی به تفسیرِ آغوشِ من رَکب خورده بابوسه ات غُصّه ها . دوچشمِ پُراز پاکی و حسرتم تو را عاشقانه رَصَد می کند کِشِش های پی در پی و جَذبه ات درونِ دلم جَزر و مَد می کند . طلوع کن به بیتابی […]

آبان 05
شعر نغمه ها برای تو – نعمت الله سیادت مقدم

نغـــمه ها میخوانم در وصف تو گــــــر چه خود نغمــــه هایم دوسندارم ولی مــــــن فقط میخوانم به عشـــــــق تــــــــو کودکی شنید نغمـــه هایم از خواب برخواست و گریه کـــــرد نـــــــدانم چگــونه نغمــــه هایم میبندد شــــــــب ها پلـــــک های تو،،،! نعمت الله سیادت مقدم

آبان 05
شعر به اعتبار تو – نعمت الله سیادت مقدم

شــــب اســـــت در به در این کــــــــوچه ها پــــر از دردم فقیـــــــرو خســــــته مـــــن به دنــــــبال تــــــو میگـــــردم مــــــن به اعــــتبار تو با خـــــــود فــــــــانوس نیـــــــاوردم! نعمت الله سیادت مقدم

آبان 05
شعر ببار ای ابر بارونی – حسین اهوارکی

بِبار ای ابرِ بارونی دلم لک داره این روزا بِبار شاید که آروم بشن این غم ها تو که دردم رو میدونی تو که قصه ام رو میدونی بِبار امشب برای من تو که عشقم رو میدونی میون شب گردی هایم بازم تورو کم دارم ای بانو نمیدونم که امشب هم کناره کی خاطره سازی […]

آبان 05
شعر سفر – دلشاد بخشوده

من نه آنم که همیشه در سیر و سفر باشم جز تو در این عالم فکر یار دگر باشم گر در سفرم عاشق و دیوانه ام من با تو در آن من هم در شور و شرر باشم در بتکده ی قلبم تو جا و مکان داری همراه تو من هم در چشم و نظر […]