دسته: نوشته های حسن مصطفایی دهنوی

جولای 10
شعر باغ جهان – حسن مصطفایی دهنوی

« باغ جهان » هر غنچه گُل كه ديدم، شوقم به گل فزون شد در باغ گل نـشستم ، شوقم به بوستان شد شبنم زِ برگ گلها ، بر چهره ام فرو ريخت از آن طراوت گل، اين چهره لاله گون شد در باغ گل هر كس ام ديد ،همراه من بيامد هركس كه شوق […]

جولای 04
شعر قدرت دست خدا – حسن مصطفایی دهنوی

« قدرت دست خدا » مرکز ایمان کجاست ،حکم که بر ما رواست شاه که شاهی بجاست، قدرت دست خداست مرکز دین پیش ماست ، تابع امرِ خداست هر که به ما تابع است ، تابع امر خداست مرکز ایران ماست ، تابع یزدان ماست هر که در این راه ماست، پیرو شیر خداست مهر […]

جولای 02
شعر صفات حق – حسن مصطفایی دهنوی

« صفات حق » يارب تمام رو بـنمودن ، به كوي تو تا بـشنوند آدميـان ، گفتـگوي تو هر سر كه رو به كوي تو شد، سرفراز شد بايد شكست ، سر كه نـباشد به كوي تو من جستجو كنم ، زِ تو اندر فضا و دشت ماندن به دشت كفر، زِ بي جستجوي تو […]

جولای 02
شعر دل سپرده – حسن مصطفایی دهنوی

« دل سپرده » من دل سپرده ام سر کوی ولای تو روز ازل بـشد دل من مبتلای تو روز الست1 تا که بگفتـی ، بگو بلا من لا نـگفتم و بـگفتم بلای تو در طول عمر ، دولتـی آورده ام به دست نَـبْود مگر که از درِ دولت سرای تو دولت برای من نَـبُوَد […]

ژوئن 24
شعر طلعت یزدان – حسن مصطفایی دهنوی

« طلعت يزدان » خدا را كي توان ديدن، توان با عقل فهميدن كز اول اينچنين بودس، همه با عقل خود ديدن خدا فرد است و بي همتا،همه اين نكته سنجيدن خدايي گر دوتا بودن ،بهم بودن به جنگيدن همـه دانشوران هـر چنـد گرد نكته گرديدن خـدا را نام بـشنيدن و صنـع قدرتش ديدن خدا […]

ژوئن 19
شعر دوای درد ما – حسن مصطفایی دهنوی

« دواي درد ما » هر آنكس قابل فيض خدا شد برون زآيينه ي شيطان نما شد زِ اول هر كه بر شيطان ، نظر كرد همان اول ، زِ فيض حق جدا شد هر آنكس رو به شيطان بيشتر رفت وَبال1 جان مخلوق خدا شد دواي درد ما ، فيض خداي است همان فيضـش […]

مه 30
شعر دٌر ناب – حسن مصطفایی دهنوی

« دُر ناب » چرا دوري كني از من،سلام اي همزبان من سلامَت گفتم اي جانا ، نمي دادي جواب من من از خود هرچه بگذشتم،حقايق از تو بنوشتم زِ تو بنوشته اي نامت ، يكي بهر جواب من زِخود هر كار اگر كردم،ثواب از تو طلب كردم تو كار از خود نمي كردي،يكي بهر […]

مه 25
شعر فریب – حسن مصطفایی دهنوی

« فريب » بیا جانا هدایت کن و دنیـا را مذمت3 کن فریبش را مخور جانا ،خودت را بهر عزت کن اگر دنیا فریبت داد ، بگردان صورتت از آن به سوی حق بکن صورت،برون روحت زِ خفت کن به دنیا هر چه بگرایی ، گسستنها بیشتر دارد دلت بر گیر از این دنیا و […]

مه 24
شعر صد سال – حسن مصطفایی دهنوی

« صد سال » صد سال شد از مال كسي لقمه نخوردم خون بدنم خوردم و از خلق نخوردم عمري همه از زحمت خود لقمه بخوردم با فقر و قناعت همه عمرم گذراندم بگذشت مرا عمر چه خوردم ، چه نخوردم خشنودم از آن منت مردم كه نبردم صد معنويات از گنج قناعت1 بشمردم منت […]

مه 22
شعر ماه رمضان – حسن مصطفایی دهنوی

« ماه رمضان » فرخنده زبانی است ، که در ماه مبارک شب تا به سحر، ذکر خدایش به زبان رفت فریاد بر آرید ، که ماه رمضان رفت آن مرحمت3 و لطف خداوند جهان رفت آن روزه و طاعات ،که چون نُقل میان بود از بین همین خلق، همان نقل4 میان رفت در طاعت […]

مه 14
شعر فضائل علی (ع) – حسن مصطفایی دهنوی

« فضائل علي(ع) » وظيفه ي تو اي بشـر ، نمـاز با وقـار شد نزول آن در آن حجاز ، زِ امر كردگار شد كتاب امر حق ببين،زِ خواهش محمد(ص) است زِ همت محمدس(ص)، درست و استوار شد پيمبري در آن زمان ، به امر حق ، بـشد عيان كه نام ختم المرسلين ، به […]

آوریل 29
شعر آه مظلوم – حسن مصطفایی دهنوی

« آه مظلوم » نوح(ع) اگر از آهِ خود، نفرين بر آن افراد كرد عالمي ويرانه شد ، يك خانه آن آباد كرد آه آن گر با اثر مي بود ، بر حق ديده شد آن يكي آهش به دنيا ، كار صد جلّاد كرد آه نوح (ع) آن خانه ي بدكارها ويران نمود آه […]

آوریل 21
شعر غم – حسن مصطفایی دهنوی

« غم » دوباره غم ، دلم را می فشارد مداماً غم به روی غم گذارد خداوندا ، تو غم را آفریدی زِ دست مردمان بی شمارد توکه غم را ، دوصد افزونتر آری جدا نـتوان شَوَم من از کنارد توکه از رنج وغمها شکوه1 داری زِ یادت بُرده ای پروردگارد به من گفتن چرا […]

آوریل 09
شعر تعجیل در ظهور – حسن مصطفایی دهنوی

« تعجيل در ظهور » يا صاحب الزمان(عج) اگر عمرم تمام شد از فرقت1 تو بود ،كه صبحم چو شام شد آن حرف حق ،كه جد تو بر امتش بگفت: تا حرف حق زدم، به زبانم لجام2 شد تعجيل در ظهور كن،اي صاحب الزمان(عج) اين دوره هيچ حُسن و تفاهم نمي دهد بي حُسني اش،كه […]

آوریل 08
شعر وارث حکم حق – حسن مصطفایی دهنوی

« وارث حكم حق » اي آنكه تو در عالم ، بـپوئيدي به معنايي بـر گردش اين عالم ، دانايي و بينايي اي مهدي(عج) آل حق ، حقگو و حقيقت جو حقگو و حقيقت جو ، باشي تو كه مي آيي اي وارث حكم حق، حكمي كه خدا فرمود آن حكم خدا گويي، روزي كه […]

آوریل 06
شعر افکار خلق – حسن مصطفایی دهنوی

« افكار خلق » از دست خلق بدكار،دايم به درد و زجريم4 از دست ظلم آنها ، دايم به درد و رنجيم افكار خلق گمراه ، ما را نـمي گذارد تا در فضاي آزاد ، افكار خود بـسنجيم اين خلق بي مروّت ،با كينه ره برند پيش بر ما كه چاره نَبْود ، زآنها اگر […]

مارس 29
شعر یقین – حسن مصطفایی دهنوی

« يقين » اگر ما خدا را ، يقين داشتيـم تبهكاري از خود ، نه بگذاشتيـم اگر معتقـد مي شديم بر امر حق به دزدي چرا صد كمين داشتيـم وفـاي محبـان چـرا كم شـده اگر ما محبت بر آن داشتيـم درستي و تقوي و ايمان خلق چرا ما ز خود سهـل پنداشتيـم اگر غَره1 نَـبْود2 […]

مارس 29
شعر شادی و غم – حسن مصطفایی دهنوی

« شادي و غم » ما پيچ و تاب ، دور جهان را نديده ايم در طول عمر ، در چم يك ره رسيده ايم حرفي اگر زِ پيچ و خم ره شنيده ايم حرفـي شنيده ايم و حقيقت نديده ايم ياللعجب!چه بازي است دور چرخ روزگار ساكن بر آن شديم و منزل نديده ايم […]

مارس 27
شعر یک نکته – حسن مصطفایی دهنوی

« يك نكته » ياوران يك نكته از دنيا ، مرا آمد به ياد كو كيان و كوروش،كو نادر و كو كيقباد1 كو فرامرز و فريدون ،كو سياوش در جهان كو همان كيخسرو و آن رستم نيكو نژاد هركه حاكم بود ، اگر عادل وگر ظالم برفت كو ديگر نوشيروان و كو ديگر آن عدل […]

مارس 24
شعر مرد عابد – حسن مصطفایی دهنوی

« مرد عابد » هر كه از يار نـجويد مدد كار بِـهيچ گر يبار1 آن بكند ،كار دوصد بار بـهيچ اشكي از ديده ي خونبار بماليم به چشم ديده تا تـر نـشود در بـرِ دلدار بـهيچ اشك اگر طفل زِ چشمش نـفشارد به برون شير مادر نـخورد ، مِهـر پرستار بـهيچ يار اگر يك نفرم […]

مارس 22
شعر جنگ جهانی – حسن مصطفایی دهنوی

« جنگ جهاني » بر دست من آمـد ، ره آثار مـروت بر خلق بُوَد ، رسم و طريقي زِ اخوت بشنو تو يكي نكته زِ پيغمبر(ص) مرسل بر خلق بُوَد، مهر و وفاداري و خدمت در لشكر آن،كذب و دو رنگي غدغن شد در لشكر خود بست، يكي عهد اخوت افراد مسلمان ، همه […]

مارس 21
شعر بعثت – حسن مصطفایی دهنوی

« بعثت » اي مسلمين ، پيمبر حق ، با عدالت است در روز مبعثـش1، زِ خدا صد عنايت2 است چهل ساله عمر آن شد ، بر آن ندا رسيد مي خوان تو امر حق،كه تو را اين رسالت است تا اين ندا رسيد ، به گوشش زِ علم غيب حيران شد آن زمان،كه خدا […]

مارس 20
شعر عید نوروزی – حسن مصطفایی دهنوی

« عيد نوروزی » عيد نوروزي كه آيد ، نوبت دلشادي است هر گُل و سرو و چمن را ،زينت نوزادي است عيد نوروزي در ايران ، از قديم آمد پديد ملت ايران در اين نوروز ،غرق شادي است عيد جمشيدي كه آثارش بُوَد از جام جم حكمت حق مي نمايـد ، نيّتـش آبادي است […]

مارس 18
شعر ملک فنا – حسن مصطفایی دهنوی

« مُلك فنا » ما كه در ملك فنا ، كار بقاء ساخته ايم دست آلوده در اين ملك ، نه پـرداخته ايم ما كه امروزه در ملك فنا ، تاخته ايم بهـر فردي بقاء خانه ي خود ساخته ايم در همين ملك فنا ،با همه اين خار و خسـش از همين خار و خسـش،دسته […]

مارس 18
شعر کوشش من – حسن مصطفایی دهنوی

« كوشش من » لطف خدا ، دايره زد بر سرم شعشعه زد ، در بصر6 روشنم بر تن من جوشني از راستي است همت رزمي ، بُوَدش جوشنم7 جوشن من ، پيراهني بيش نيست فتح و ظفر ، سر زند از جوشنم لشكر من راستي و صافي است سبقت جنگي بـرد از دشمنم دشمن […]

مارس 09
شعر کار علی (ع) – حسن مصطفایی دهنوی

« كار علي(ع) » اي عجب از قدرت پروردگار هر بشري را ، بنموده است كار كار چو بر طبق رضايش كني با ظفرس ، حكمت پروردگار هر بشري خود نرود سوي كار خوار و حقيرس بَـرِ1 پروردگار حكمت خلاق بـبين سوي كار كار بشر كرد ،ظفر2 كردكار صد عجب از حكمت پروردگار كار بشـر […]

مارس 08
شعر مولود علی (ع) – حسن مصطفایی دهنوی

« مولود علي(ع) » تا كه مولود علي(ع) در مُلك يزدان ديده شد محتواي علمِ يزدان ، در علي(ع) سنجيده شد در حريم كعبه ي حق ، آن علي(ع) آمد پديد حزب شيطان از حريم ،كعبه اش تاريده1 شد در زمين كعبه ي حق ، آن علي(ع) پيدا شده نور الطاف خدايي ، بـر سـرش […]

مارس 08
شعر شیر خدا – حسن مصطفایی دهنوی

« شير خدا » والي1 ولايت بُوَد و مظهر دين است گفتيم به صد معني و معنيش همين است اي شيعه گرت سوي حقايق،نظري هست بايد كه به دامان علي(ع) خود بزني دست آنكس كه جهانداري و آن مِهر جهان را فرمود خطا باشد و آن رأس خطايا است فرمايش او را بـخوان از نهج […]

مارس 06
شعر در درگه – حسن مصطفایی دهنوی

« درِ درگه » خداوندا تو دانايي ، منِ نادان نمي دانم همي دانم خدا هستي،كجا هستي نمي دانم بر اين دنيا كه پي بردم،بفهميدم خدايي هست كه دنياي تو مي بينم ،كجا هستي نمي دانم نظر بر حكمتت بستم ، بديدم از تو مي باشد تو خود ازچشم من پنهان چرا شرحش نمي دانم […]

مارس 01
شعر مستانه – حسن مصطفایی دهنوی

« مستانه » من آن مستانه ي بي درك و فكرم مداماً در پـي هر حرف بِكرم1 غم تنهايي دنيا ، غمـم نيست به همراهـم بُوَد اجماع2 فكرم سزاوارس كه من تنهـا بـمانم به يك ره آورم اجماع فكرم سـر راهـم خدايا ، با تو باشد مكن دور از خودت اين راه فكرم خدايا رهنماي […]

فوریه 25
شعر وادی عبرت – حسن مصطفایی دهنوی

« وادي عبرت » بايد ره حق را نه به پا ، بلكه زِ سر رفت تا از ره شيطان، بـتوان سوي ديگر رفت فرياد كه هر كس به ره غير خدا بود گم گشته ي دنيا شد و عقبي به سقر1 رفت پيغمبر(ص) مرسل به علي(ع) گفت برادر بايد كه بشر آن ره توحيد […]

فوریه 24
شعر پرده ی اسرار – حسن مصطفایی دهنوی

« پرده ي اسرار » بار الها ! بَـرِ فرمانـت اگر خیره سرم فَـرِ1 فرمان تو ، امید دهد در نظرم داد از این دهر دنی ، هیچ ترحم نـکند رحم بر من نـنماید ، نه به فرد دیگرم داد این من که شنیدم همه جا صحبت مرگ صحبتش جا نگرفته است دراین گوش کرم […]

فوریه 22
شعر اسرار حقیقت – حسن مصطفایی دهنوی

« اسرار حقيقت » ای بی خبر ، از عالم اسرار حقیقت در دام فنـا2 رفتی و در بحر3 طبیعت ای گمشده در بحر فنا ، ره زِ که پُرسی بیچاره بجو ره ، تو زِ اسرار حقیقت این ره که تو رفتی به سلامت گذرش نیست این راه فنـا باشد و گرداب طبیعت از […]

فوریه 22
شعر معصیت حق – حسن مصطفایی دهنوی

« معصيت حق » جدم چرا به معصيت حق ، شتاب كرد در آن بهشت بود ، چه كاري صواب5 كرد در معصيت ، كجا زِ خدا اجتناب كرد كي در بهشت ، خانه ي ما انتخاب كرد آدم(ع) چـرا عبـادت حق را بنـا نـكرد در جنّت خدا ، به خدايش وفا نـكرد آن معصيت […]

فوریه 19
شعر نقطه ی پرگار – حسن مصطفایی دهنوی

« نقطه ي پرگار » روزگاري بـسر اين من دل خسته گذشت كه نشايد به زبان گفت: چه بود و چه گذشت هاتف غيب ، اگر اين خبـر آرَد بـتوان بـشناسي كه به غيب و به شهودم چه گذشت آسياب سنگ جهان ، بـر سـر من دور بـزد سنگ كوبنده ي آن ،بر سر من […]

فوریه 16
شعر منزل امن – حسن مصطفایی دهنوی

« منزل امن » در مذهب رِندان ، خبر از غير خدا نيست آنجا خبري هست ،كه جز امر خدا نيست در مذهـب حق ، لذت دنيا نـدهندش آنجا ديگر از گفتن يك چون و چرا نيست كي از منِ دل خسته ي نادان ،خبري بود هر جا خبري هست،كه جز فيض خدا نيست در […]

فوریه 16
شعر شیاطین – حسن مصطفایی دهنوی

« شياطين » بسا بودن از این مردم ، غلطها سر زد از آنها که دایم در غلط بودن ، زمانهایی و دوران ها زِحق صحبت همی کردن،نه برحق کارشان آنها به جهل خود فرو رفتن ،خدا گمراه خواند آنها از این افراد بی ایمان ، بسی بودن به دوران ها غلط بُد کارشان آنها […]

فوریه 16
شعر نیکی و بدی – حسن مصطفایی دهنوی

« نيكي و بدي » هميشه هر كه نكو كشت، كار آن سختس زِ سود و لذت دنيا ، هميشه بدبختس شهي5 كه مالك اورنگ6 و تاجس و تختس اگر نكو بُوَد آن ، پادشاهيَـش سختس كسي كه عقل نكو دارد و نكو كارس هميشه تلخي دنيا ، به كام او سختس هـر آنكسي كه […]

فوریه 14
شعر مولود زهرا (س) – حسن مصطفایی دهنوی

« مولود زهرا (س) » زهره ي زهراي اطهر1 تا به دنيا ديده شد باعث نور هدايت ، در جهان گرديده شد چهره ي مولود زهرا(س) تا بيامد بر زمين چون دُرِ2 درياي عفّت ،بر زمين تابيده شد چهره ي نوراني آن را محمد(ص) تا كه ديد حمد خلاقـش نمود و آن لبـش خنديده شد […]

فوریه 04
شعر ره نجات – حسن مصطفایی دهنوی

« ره نجات » تا دین در ارتباطـس ، دینـدار را حیاتـس دین سود این جهان نیست،سودش پس ازمماتس تا دین در ارتباطـس ، دیندار گیج و ماتـس سودش در این جهان نیست ، زین حیرتس که ماتس دین را دو صد نکاتس ، بیرون از این حیاتس دین عمر جاودان نیست ، عمرش پُر […]

فوریه 04
شعر فیض حق – حسن مصطفایی دهنوی

« فيض حق » هر که از فيض حق بی نصیبـس1 در برِ قوم و خویشان غریبـس فیض2 حق هر که را یاورش نیست از همه کهنه تر آستینـس گر شود فیض حق یاور کس در بر ناکسان3 هم کسینـس یاوران فیض حق را بجوئید ورنه بختت به زیر زمینـس فیض حق گر تو را […]

فوریه 04
شعر گوش دل – حسن مصطفایی دهنوی

« گوش دل » یکی به چشم نهـد ، پای آشنای مرا یکی به خون بکشد ، جسم آشنای مرا یکی نهد به جبین ، خاک دوستان مرا یکی بَـرَد سـر نی ، سَـرِ دوستان مرا یکی یزید پلیدس ،کُشد حسین(ع) مرا یکی حبیب5، فدا گشت دوستان مرا یکی زِ جهل خودش ، نـشنود صدای […]

فوریه 04
شعر امر ما – حسن مصطفایی دهنوی

« امر ما » شیطان اگر بر خلق من ، یکبار گشتی رهنما همراه آن خواهن روند ،ناین5 دیگر در راه ما ای خلق من رحمی به خود،شیطان نباشد رهنما در دام ذلت می برد ، غمخور نباشد بر شما شیطان رجیمس1 پیش من، نا امید از الطاف ما همراه شیطان می روید ، سودی […]

ژانویه 28
شعر دخت پیامبر (ص) – حسن مصطفایی دهنوی

« دخت پيامبر(ص) » این رتبه ای زِ زهرا (س)کم گفته شد به دنیا آن سان که بودن آنها،کمتر شده مُحیا6 آن رتبه ی تربیت بود، از درس آل طاها نشناختند از اول ، آن مردمان بطحا7 رفتار نیک زهرا (س)،بود از پیامبر(ص) ما ایرانیان شناسند ، آن درس آل طاها دخت پیامبر ما ، […]

ژانویه 21
شعر چراغ روشنی – حسن مصطفایی دهنوی

« چراغ روشني » يك نكته روشن است،به چشمم برابر است كآن نكته روشن است، زِ خلاق داور است ديدم چراغ روشني ، اي ياوران به روز كآن چلچراغ روز ،چو خورشيد ظاهر است اين صحبتـي كه من بـنمودم بُوَد عجيب هر كس به فكر اين نـبود ، دير باور است يارب تو شاهدي كه […]

ژانویه 21
شعر تابش خورشید – حسن مصطفایی دهنوی

« تابش خورشيد » در تابش خورشيد، اثري رو به جهان هست در جمله نباتات ، اثر آن به عيان هست آن خالق خورشيد و همه عالم و آدم لطفش به همه عالم و بركون ومكان هست بر آدم و عالم بُوَد ، آن تابش خورشيد تنها نه بر آدم ، به همه عالميان هست […]

ژانویه 13
شعر کفر و ایمان – حسن مصطفایی دهنوی

« كفر و ايمان » هرکه از این دجله، سر بر کِشدت1 تا به هر آنجا که بخواهد بَرَدت گر به ره نیکی ، نیکی دهدت گر به ره بد بروی ، بد دهدت نیّـت هر کار کنی ، آن دهدت نیّـت نیکی کنی ، افزون دهدت پند نکویی است ، زِ قرآن دهدت گر […]

ژانویه 12
شعر تقدیر حق – حسن مصطفایی دهنوی

« تقدير حق » زُلف يار ما ، در اين عالم كه بي تعبير نيست زلف تكميلش در اين عالم كه بي تدبير نيست زلف پُـر تدبير آن ،صد شوخ چشمي مي كند صد كشش دارد،يكي آنها به صد زنجير نيست زير نخجيرش1 ،هزاران صد هزاران شير هست يك دَمي بر زير نخجير هزاران شير […]