پیشگاه درد ما پیشگاه دردیم ،همواره در نبردیم یک دشت پرشقایق دررنگ آه سردیم ما پیروان مولا دل بسته ایم در راه گوش دلیم وفرمان ،ما مردمان مردیم علی ناصری
پری رویان دوتا گشتم نیایید کمانم چون دولا گشتم نیایید نفس از سینه برلب می نشیند چونان دل در قفا گشتم نیایید به بیداد فلک آغشته ام من به تزویری هوا گشتم نیایید به یک چشمک منم در آتش خود به سوز م بی نوا گشتم نیایید که عینم ، سخت بی پرواو بدمست چو […]
پشت خاکریز خود مرگی ام مانده ام؟ مانده ام؟؟ بی هویتی در رنگها از سرزمین مردان عاشق گردان رعد یاد عرج یاران مرد به لبخند بدر آغوش مادر انه ی شلمچه واین من به دوراهی ابهام جامانده ای به هزارتوی دلبستگی ها وآن سو….. یاران به راه آسمان خندان باشکوه ومن؟نفس دون دردی مدام زهره […]
داد از این روزهای بی هوا سلول ها سکوتها تراکنشهای مبهم درهزارتوی سایه ی وحشت به فریاددرسکوت وای از آفتاب پرستان داد از شاخه های رنگین نفاق های بزرگ لگامهای پاره آزادی در آن طرف دشت هیاهو آن دوراها یاد تان هست دشمنان بزرگ؟ درکمد لباس کاپشن هاخاطره به هزارتوی فراموشی سکوت آزاردهند قلمم به […]
آمد به دل سرد زمستان افسانه ی زیبا ای گلستان حافظ ز کناری شده فال سرگرم سخن از همه احوال سینی به دل کرسی وگرما پر شادی ونقل است شب ما یلدا ی شب عشق است و ترانه پرکوب ترین نغمه به تاریخ زمانه یلدا شب وسوز چای و گرما عشق است به صحنه های […]
سربه راه ودل پر بارانم چله شد ،دی شد من تنهایم پدرم نُقل به نَقل شب کرسی مان بود چهر ه اش شاد به لم پا وهم نور حضور مجمعه گردش مجموعه ی گل پر آجیل پدرم عاشق بود ونقاشی لبخند به بوم بومی از یاد وجایش خالی و پدر؛ آن بالا مادرم چشمه ی […]
دلم به شیرینی چای دود وذغال می سوزد غمه های خورده ژرفایی به سیاهی دلم برای سرخی گل می سوزد به یاد سرخی ذغال زود میر به آه دود اشکی به بهار دلم برای تزاحم خیال می سوزد گل کباب وذغال واشک یتیم دلم برای شبهای سیاه میسوزد شب های عریان شهرهای دود دلم برای […]
به رسم بهاربارانی ام به رسم رگباری روزها به خلوت خیال سرم به پنجره تنهایی درقطره های بارانی دل می بینم ماه می بینم عشق می بینم سرریز دردهادرتَرک های حادثه به شانه ی زخمی روزهای رفته ا آه ام ریش های درون به ضرب آهنگ خورشید وماه در آغوش خیال به سرریز حادثه آری،به […]
درشب زیبای دل اشک رخ یارآمدم بس گرفتاردلم هر دم خریدارآمدم در سراب، چشم ونور وآفتاب من اسیر دردم و درشب گرفتارآمدم
سنگر عشق همیشه طرف باران است دردل امشب من هاله ای ازیاران است آه بارانی خاک ام به زنجیره ی درد زخمی دردم وآه دل من زندان است
هرصورت زیبا به جهان، خاک پیچیده به عشق اش همه افلاک ما چون همه خاکی ام، افتاده به باران درعشق بتان سینه به صدچاک
من پرده ی آخر دارم توشدم درسادگی ام چقدرخام توشدم درکوچه ی انگوری تان وقت غروب افتادم وخنده ای به نام توشدم درآلبوم خاطره ی خلوتمان درابری دل ،کمی به کام نوشدم درغرش ابری دل وبارانت افتادم واکسیر به جام توشدم یک شبنم صبر زرد برچهره ی گل آخر چوکبوتری به دام تو شدم
تقدیمی به شهدای مدافع حرم : من پرده ی آخر شده ام می دانی فریاد براین در شده ام می دانی دردشت عمل شقایقی تنهایم چون عاشق بی سر شده ام می دانی من نسل ضمیر عشق در راه ولا گمنام به پیکرشده ام می دانی آرام سوار ودر افق پروازم تاریخ مکررّ شده ام […]
یاد یاران ام ،به دل سدی زدم دربساط حادثه، نقدی زدم اشک گشتم درشب این سالها شرح هجران گشته ام درآه ها سوزماندن درشب پروازها چشم هجران میشودآوازها اشک وسوزم سخت ویران می کند آه سرداین خانه زندان می کند آه یاران ،یک موافق ؟راه کو چهره سجاده ،درد چاه کو در شب بی درد […]
یاد دارم روزگار کودکی شعرمی خواندم به تاب صورتی آی گنجه، کوکلیدت؟ محرم اسرار من شور وشیرین محرم اسرارمن ساده پوشاندی همه غم های من قاب قصه می شوی در غصه فردای من آی لی لی ، چشم بستم، آس آس می زنم سنگی به شادی درحواس در هوای ات زنم من آس آس درشب […]
یاد یاران ام ،به دل سدی زدم دربساط حادثه، نقدی زدم اشک گشتم درشب این سالها شرح هجران گشته ام درآه ها سوزماندن درشب پروازها چشم هجران میشودآوازها اشک وسوزم سخت ویران می کند آه سرداین خانه زندان می کند آه یاران ،یک موافق ؟راه کو چهره سجاده ،درد چاه کو در شب بی درد […]
باکاروان نورم شب وحشت ستاره افتاده درمانده ی دردم شب هجران ترانه افتاده در دشت شقایق وحشی در بند آب و گِل اشکی بی بهانه افتاده در معبر امیدبه صبح پروازم به خاکم،شهابی شبانه افتاده باهمه دردم ،انحنای یادم بی کرانه افتاده وامانده ام اسیرروزهای خود به کوله بار دردم ،آشیانه افتاده به عزم بسته […]
دوستانم می گویند از شادی بنویس از صلح وزیبایی عزل ودوبیتی های عاشقانه ساز کن همه را مهیا نمودم نقش ها ردیف هاو قافیه های شاد خواستم از خال ل**ب وطنازی بنویسم بنویسم از رسم فرهادها وتیش ها ازشیرین سخنی های شیرین و…………… وبه شیرینی که رسید بغض تلخی راه گلویم را بست وباران جاری […]
نجا که همسرم از زمانه می گوید ومن از زمان خودم. وفرزندم ،دردت چیست؟ واین می شود که: اتل متل توتوله آهی آقا کوتوله حال بابات چه جوره نه پول داره نه خونه سربرجا می خونه پلاس دارم یه طاقه دیگه طاقت نداره خورد خوراک خونه نق نقای صاب خونه بابام زیرش می مونه بابام […]
آن شب آب بر بودم روستا بعداز آن همه سال خشکی های متمادی هنوز بوی زندگی می داد وکشاورزان با اندک آب موجود به آبیاری می پرداختندباغ وکشتزار روستا سه کیلومتربالاتر از روستا در دره ای قرار داشت وخالی از سکنه بود شبی در آنجا آب بربودم وبنابر اعلام میرآب ساعت دو وسی دققیه بعد […]
همراه تودر کشتی طوفانی عشقم من ساز تو وسیل پریشانی عشقم هر روز به عطرتوشدم چون شب باران سر مـسـت تووصورت نورانی عشقم هرچنددراین شعشعه آیینه شکستم مجنون توام ،غرق به ویرانی عشقم هر روزکه از کوچه دل میگذری تو اشکم ،به شام شب حیرانی عشقم چون دفتر عشقت ،شده درس ام در ترم رساله […]
زاده ی دردم دردماندن دردم………..؟! عشقم عشقم: سنگر دردهای سربه مهر فراخنای خاک عمق گمنامی انتخاب: بسترنوروپرواز نت عاشقانه به رقص رمل های جنوب ابوغریب ،شلمچه،تنگه چزابه بستر نرم گمنامی این من فرزند ایران یل میدان زاده ی درد ناهمگونی عالم از دفتر خاک آلوده وحشی زمان به بازی زخم های زمان عشقم دردم واژه […]