دسته: شعر و ترانه

دسامبر 02
شعر سنگ ریزه های کف رودخانه – ژیلا شجاعی (یلدا)

بر روي آيينه زلال رودخانه بازي مي كردند سنگ ريزه ها آنقدر كم آب بود رودخانه كه پاي مي گذاشتند در آن آدم ها هر روز كم آب تر مي شد رودخانه تشنه تر مي شدند علف ها يك روز آفتابي باد تندي وزيد بالاي رودخانه خورشيد ناگهان خزيد پشت ابرها ابر غريد و رسيدن […]

دسامبر 02
ترانه مي گذرد اكنون روزها – ژیلا شجاعی (یلدا)

مي گذرد اكنون روزها مثل گودالي ام در آب گشته ام زنداني انزوا گويي رفته ام در خواب نيست مهرباني دلدار ز رنج تنهايي بي تاب در سكوت ممتد انتظار نيست پيغامي ناب پر زده مرغ خنده ام گل شادي گشته ناياب

دسامبر 02
شعر تپش هاي سياه و سفيد – ژیلا شجاعی (یلدا)

چهره آدمها هست رنگارنگ كبود و سرخ و سياه زرد و سفيد و ارغواني رنگ اما رنگ قلبها هست دو رنگ يا سفيد است و يا سياه رنگ گاه مي تپد در سينه اي سفيد، قلب سياهي گاه سفيد است قلبش، آن سياه پوست پا پتي گاه مردي با رخي زرد رنگ قلبش چون آيينه […]

دسامبر 01
شعر گـذر قانـون – عنایت الله ایرانمنش

چشمم به توده های ابر در هم تنیده ایست در مسیـر بـاد . تصویری کـه نمایشگر باران باشد پیــدا نیست . انتظارم همه بیهوده است . باورم نیست که دریای دلم طوفانیست لیک می دانم کــه روزهای دگـری در پیش است . کـه تـقـدیـر همین باشد و این گـذر قانـون است … (عنایت الله ایرانمنش)

دسامبر 01
بت ناون – سعید فلاحی

❆ بُتِ ناوَن: بُتِ ناوَن فِدایِ رقص و لَرزِد وه قوروانِ قد و بالای بَرزِد نهاون و وروگرد که دی هیچِن کُلِ لورستانگَم کَم وه نَذرِد. سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

دسامبر 01
شعر یاد دارم روزگار کودکی – علی ناصری

یاد دارم روزگار کودکی شعرمی خواندم به تاب صورتی آی گنجه، کوکلیدت؟ محرم اسرار من شور وشیرین محرم اسرارمن ساده پوشاندی همه غم های من قاب قصه می شوی در غصه فردای من آی لی لی ، چشم بستم، آس آس می زنم سنگی به شادی درحواس در هوای ات زنم من آس آس درشب […]

دسامبر 01
شعر فطرت نیکان – حسن مصطفایی دهنوی

« فطرت نيكان » بر اقتدار1 خاك ، در رهگذار دوست جانم هميشه درد كش از اقتدار اوست اندر سر من از ازل، اين فكر روشن است كز اقتدار اوست،كه فكر اندر اين كدوست جانا ، سلامتـي كه بُوَد نعمتي بزرگ با درد صحبتـم بر معبود2 ما نكوست آزادي اي بشر ، همه جا مي […]

دسامبر 01
شعر دیده به دل دوخته ام تا بیایی به میهمانی – ژیلا شجاعی (یلدا)

دیده به دل دوخته ام تا بیایی به میهمانی بر درخت سبز نگاهت شاخه هاي مهرباني در عمق لبانت آواي مهر انگيز همزباني تك درخت تنومند شانه هايت تكيه گاه بي پناهي در ميان برق ديدگانت عاطفه مي باري قلب رئوف بيكرانت گشته چشمه ساري سرزمين خشك تنم را نجات داده از خشكسالي در يادم […]

نوامبر 29
شعر مثنوی آه – علی ناصری (عین)

یاد یاران ام ،به دل سدی زدم دربساط حادثه، نقدی زدم اشک گشتم درشب این سالها شرح هجران گشته ام درآه ها سوزماندن درشب پروازها چشم هجران میشودآوازها اشک وسوزم سخت ویران می کند آه سرداین خانه زندان می کند آه یاران ،یک موافق ؟راه کو چهره سجاده ،درد چاه کو در شب بی درد […]

نوامبر 27
شعر یادم از ترانه افتاده – علی ناصری

باکاروان نورم شب وحشت ستاره افتاده درمانده ی دردم شب هجران ترانه افتاده در دشت شقایق وحشی در بند آب و گِل اشکی بی بهانه افتاده در معبر امیدبه صبح پروازم به خاکم،شهابی شبانه افتاده باهمه دردم ،انحنای یادم بی کرانه افتاده وامانده ام اسیرروزهای خود به کوله بار دردم ،آشیانه افتاده به عزم بسته […]

نوامبر 27
شعر از برکت قطره های باران – ژیلا شجاعی (یلدا)

سبز گشته چمن به اشتیاق باران بر شیشه نازک دل می زند نم باران بر فصل سرد تنم شوق دلپذیر باران مانند آفتابی است در گرمای تابستان قد می کشند علف ها در زیر پای درختان غنچه شکوفه کرده در میان مرغزاران بلبل می خواند آواز بر روی شاخساران می جوشد از برکت دانه های […]

نوامبر 27
شعر پاییزی با هزاران رنگ – ژیلا شجاعی (یلدا)

بركه پر آب، از باران پاييزي مي شود لب تشنه علفزار، دوباره سيراب مي شود بيدار مي شود گويي جهان از خواب هم همه اي در ميان شهر جاري مي شود رقص شاپركها در كنار مرغزارها با آب بازي مرغابي ها شادي برپا مي شود صداي هم همه چلچله ها مي رسد به گوش با […]

نوامبر 27
شعر دل عاشق کجا می گردد و معشوق کجا – ژیلا شجاعی (یلدا)

تنگ بلورین هست ماهی را خاطرخواه نمی داند مانده ماهی در حسرت دریا قناری کنج قفس در رویای بوستان نمی داند آوازش را قفس هست خاطرخواه گل سرخ خواب باغچه را می بیند هر دم نمی داند گلدان هست عطر تنش را خاطرخواه از دست سیاهی فراری است مهتاب نمی داند شب سیاه هست نورش […]

نوامبر 27
شعر جلوه ی حسن – حسن مصطفایی دهنوی

« جلوه ي حُسن » به تماشای تو گرمنـد ، تماشایی ها گِرد شمع تو بگردند ، به زیبایی ها بی بصیرت نتوان دید ، تو را یک نظری به بصیرت بتوان دید ، نه بینایی ها منشأ چشم مرا ، حاجت دیدار تو بود وَرنه حاجت نَـبُدش ، هیچ به زیبایی ها روشن از […]

نوامبر 27
شعر پایان دلدادگی های گل و گلدان – ژیلا شجاعی (یلدا)

چه تماشایی بود به گل نگاه گلدان تکیه داده بود گل به خاک های گلدان گل زیبا دل برده بود از گلدان ساقه گل پنهان بود در خاک گلدان دم از عشق گل می زد هر روز گلدان چه زیبا بود و با طراوت گل در گلدان به باد پاییزی از لب دیوار افتادگلدان شکست […]

نوامبر 27
شعر می چکد از دیده باران – ژیلا شجاعی (یلدا)

بر فراز آسمان می کشند ابرها نقش هایی ناب از دیده باران می چکد قطره های اشکی تابناک جاری می شود بر تن برکه و گونه های خاک می سازد ترنم باران هر لحظه هوایی پاک سنگ های کف رودخانه عاشق زمزمه های آب می رقصند زیر باران با ساز و نوای قطره های آب […]

نوامبر 27
شعر جدال شب و روز – ژیلا شجاعی (یلدا)

خورشید مو طلایی بر تنش پیراهنی زمردین دست در دست روز می آید میهمانی در زمین نور خورشید در روشنایی روز می گردد پیدا آفتاب طلایی با رسیدن روز می رسد از راه در مسیر هم می گردند شب و روز ناپیدا حریر روز از رنگ مشکی شب پیوسته جدا چهره ماه، پشت نقاب شب […]

نوامبر 27
شعر اشک قلم – علی ناصری

دوستانم می گویند از شادی بنویس از صلح وزیبایی عزل ودوبیتی های عاشقانه ساز کن همه را مهیا نمودم نقش ها ردیف هاو قافیه های شاد خواستم از خال ل**ب وطنازی بنویسم بنویسم از رسم فرهادها وتیش ها ازشیرین سخنی های شیرین و…………… وبه شیرینی که رسید بغض تلخی راه گلویم را بست وباران جاری […]

نوامبر 27
شعر خوی – حسن مصطفایی دهنوی

« خوي » خوی بدخود،تو رها کن دراین روزگار خوي نکویت بُوَد از کردگار طبعت اگر در ره حق مایل است طبع2 تو بهتر شود از کردگار ای بشر آن فطرت نیکت ، بـبین فطرت نیک آورد از کردگار کار جهان ، بی اثر از حکمت است حکمت حق کار کند ، استوار بی علل […]

نوامبر 27
شعر آیینه ی ما – حسن مصطفایی دهنوی

« آيينه ي ما » اي پسر طعنه مزن ، بر من و آيينه ي ما عكس آن لطف خداي است،در آيينه ي ما گنج باقي قناعت بِـه2 ،كه حماقت3 باشد آن فراوان و بزرگ است، به گنجينه ي ما گنج علم وعمل از سينه ي ما سر زده است سر به تسليم خداي است،همين […]

نوامبر 27
شعر فیض خوشگوار – حسن مصطفایی دهنوی

« فيض خوشگوار » اطراف كعبه تا كه بلند است ،صداي ما شايد جواب ما بدهد ، آن خداي ما ما را رضاي حق ، به ره كعبه آرزو است گر حق ، تفقدي بـكند بر رضاي ما پاي برهنـه ما به ره كعبه مـي دويم حاجي نشان بكن ، تو همين رد پاي ما […]

نوامبر 26
شعر ندای خدا – حسن مصطفایی دهنوی

« نداي خدا » چونان خلیل بر این کعبه ،صدای ما شاید قبول حق شود احرامهای ما ما محرمیم در حرم با صفای حق شاید ترحمی ز حق آید برای ما ما کم بهاء و بی اثر ازعلم ومعرفت آن معرفت بُوَد، نه چو این ادعای ما مهر وفای با عظمت را نمی توان مقایس […]

نوامبر 26
شعر معشوق نامی – نعمت الله سیادت مقدم

رفتم بر دم در خانه معشوق سنگین نامـــــــــی در زدم  آمد در گشود و کردم سلامــــــــی حرف دلم گفتم چنین که همسرم شو فلانـــــــی گفتا که برو تو هنوز جوان و خامــــــــــی رفتم سینه سوخته برگشتم بعد از چند سالـــــــــــی رفتم باز بر در خانه معشوق به هانـــــــــــــــی در زدم و گفتا کیستی فلانــــــــــــــی؟ گفتم […]

نوامبر 24
شعر دشت شقایق – حامد نوروزی

ای گل دوش تا وقت سحر تو در کناربالینم بودی بر مشامم عطرآگین وبردلم دشت شقایق بودی

نوامبر 24
شعر درکنارم – حامد نوروزی

خوشا صبحی که آیی و نشینی در کنارم ومن چشمی گشایم وتو را بینم در سرایم…

نوامبر 24
شعر می فروش – حامد نوروزی

ای دل میان تو و آن یار می فروش چه بود دوش که جان و تنم شده مدهوش و در و دیوار همه گوش

نوامبر 24
شعر نگار من – حامد نوروزی

نمی دانم چه محفل بود همانجایی که تو بودی پری پیکر نگار من بسان شمعی فروزان بود

نوامبر 24
شعر گاهی – علیرضا ذکاوتمند (هامون)

گاھی قلم ھم اشک میریزد در شبھایی که مانند امشب حال و ھوای دلم بی تو آنقدر ابریست که حتی خورشید ھم میترسد حرفی بزند ھمه ساکت نشسته اند تا ببارم ببارم بر کویر خشکی که بین من و تو فرسخ ھا فاصله انداخته آنقدر میبارم تا سیل اشک ھایم کویر را پر کند آنوقت […]

نوامبر 23
شعر در پی یار – سعید افصحی

آرامش جان را از پس کدام دیوار این شهر پر هیاهو میخواهی… نگاه کن! تو مانده ای و خود تو اندکی بود و رفت..‌‌‌‌. سال ها بگذشت و تو مانده ای ..‌. میدانم پناهت بود، آرام جانت بود ..‌‌. تکرار نکن خاطراتت را، عذابیست میدانم بازگو نکن مشکلاتت را، عذابیست میدانم غریب بود و غریبانه […]

نوامبر 23
شعر بازیچه دنیا – عنایت الله ایرانمنش

حکم و فرمان دلم شد تا سکوتم را گهی ، با گذشت روزگاران بشکنم از خوشی ونا خوشی هایم نمی گویم سخن یا که در وصف نگاری دلربا و دل فریب از روند نا بسامانی که دارم پشت سر از جوانی و تباهی های عمر یا ملاحت های دنیای هنر تا به یک جا ماندن […]

نوامبر 23
شعر تازیانه سرما – ژیلا شجاعی (یلدا)

از خانه ابری کهکشان بانوی برفی گشته میهمان بر تنش پیراهن سپیدی بر پایش کفش های برفی کشیده پرده توری برف بر تن زمین ها زده حصاری از یخ سر تا سر جاده ها برف سپید آمده در کوچه باغ ها سپید گشته حیاط و پشت بام ها نقش می زند رده پای عابران بر […]

نوامبر 23
شعر سرشار از زندگی – ژیلا شجاعی (یلدا)

باران می بارد از دیده آسمان همچون گریه ای از فرط خوشحالی قطره قطره های آب می نوازند نغمه های فرح بخش زندگی شبنم زیبای صبحگاه همدم گل سرخ در باغ پیچیده باز نجوای بلبلان شیدا دارد تماشا پرواز مرغک های بی قفس پر شده دنیا از هوای پر نفس می چرخد و می چرخد […]

نوامبر 23
شعر دو رنگی – حسن مصطفایی دهنوی

« دو رنگي » هر فرد بشر را نظری بر هنری هست گر نیک تکاپو کند آن آوردش دست هرکس هنری دارد و آن بر دیگری نیست هر کس که ندارد ، بتوان آوردش دست بعضی به تماشای گل و سبزه و باغند بعضی به تماشا،کَلکش4 نی بُوَدش5 دست این رأی مخالف به بشر بوده […]

نوامبر 23
شعر بسم الله الرحمن الرحیم – رسول چهارمحالی

شعر بسم الله الرحمن الرحیم ……………………………………….. اول هر کار بسم الله الرحمن الرحیم مرحم بیمار بسم الله الرحمن الرحیم اول قرآن بسم الله الرحمن الرحیم معنی ایمان بسم الله الرحمن الرحیم حلقۂ الفت بسم الله الرحمن الرحیم موقع دیدار بسم الله الرحمن الرحیم بهر استغفار بسم الله الرحمن الرحیم ندبه با دلدار بسم الله الرحمن […]

نوامبر 23
شعر دستور فقر – حسن مصطفایی دهنوی

« دستور فقر » بـر مردم فقيـر ، تلافـي6 فقـر هست با فقر گو، به هر كه تو خواهي بر آر دست دستور فقر ، هر كه بـفرمود بهـر ما و تو گنجي است پُرعيار،كه در پيش اوست و هست اي دل تو گنج فقر و قناعت ، مده زِ دست بهتر زِ گنج روي […]

نوامبر 23
شعر مبتلا – سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

تو مبتلا به دوستت دارمی شده ای کشنده بر لب های کبود مردی مسلول اما باور کن تو را با همه دوری ات که قِدمَتِ درد است دوست دارم! ای سکوت لاجوردی مسموم تنهایی چُنان ضخیم میان آغوش کوهی از غربت باور کن چشم های من هرگز به خمیازه کسل کننده ی روزهای هفته اعتنا […]

نوامبر 23
شعر خلق کج منش – حسن مصطفایی دهنوی

« خلق كج منش » روزگاري شدكه كارخوب وبد هر دوش يكي است عالم اسرار و زشتيهاي هر بدكار يكي است هر هنرمندي و با هر نقش آن ديوار يكي است رأي وتدبيري نخواهند،مست يا هشياريكي است تاج شاه و قيصر و دستمال با زُنّار 1 يكي است قالي ابريشم و آن گاله و گالوار2 […]

نوامبر 23
پاییز شد – سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

لیلایم! پاییز شد، تو، انار روی درخت را بچین و برایم بیاور انار بهانه است! می‌خواهم شبهای دراز پاییز را با عطر دستان تو به صبح برسانم. سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

نوامبر 23
شعر اهل خرد – حسن مصطفایی دهنوی

« اهل خرد » جمعي از اهل خرد، آمده اند منزل ما رنجه كردند قدم ،جانب اين منزل ما ميهمانان بزرگي ، بنشستن به ادب به ادب، حل بنمودند همه مشكل ما صحبت معرفت معنوي ، آمد به ميان معرفت ياد بدادند ، به چشم و دل ما معرفتهـا كه نـمودند ، بـديدند همه ياد […]

نوامبر 23
شعر به رنگ زندگي دنياي ما – ژیلا شجاعی (یلدا)

مي نشيند صبحدم، شبنم زيبا بر برگ هاي سبز گلپونه ها نسيم خوش مهرباني مي گذرد از ميان شاخسارها مي ريزد شكوفه هاي سفيد و ارغواني در دل باغها و بستانها آواز خوش جويبار مي پيچد بر تن دشتها به گوش هر رهگذر مي رسد نغمه هاي بلبلان و سارها غاغاي مرغابي ها در مسير […]

نوامبر 22
شعر می رسد شب – ژیلا شجاعی

خواب مي آيد به چشمها خورشيد مي رود پشت كوهها مي پيچد در هوا عطر شب بوها ماه مي رسد به جاده ابريشمي كهكشانها مهتاب مي دزد نور را از ستاره ها باغ مي خوابد با صداي لالايي جيرجيركها با آواز باد مي رقصند شاخه درختها مي تابد نور ماه بر بركه ها پروانه هاي […]

نوامبر 18
شعر من زنم شاعر – ژیلا شجاعی (یلدا)

از قطره هاي درخشان شبنم وجودم همچون فصل بهار پر از كرشمم چون برگ هاي پاييزي مي ريزد دانه هاي اشكم گاه مي گيرد مثل روزهاي سرد زمستاني دلم سخاوتمندانه مثل باران تند مي بارم سرسبز و جاري رودخانه زندگيم گل پونه هاي مهر مي شكفد بر دامانم مي سپارم به كوه صبوري غم هايم […]

نوامبر 16
شعر کودک کار – ژیلا شجاعی (یلدا)

کودک کار خیمه زده موج غم در چهره دریایی ات نیست سفره ای از نان به جز گرسنگی ات زخم می زند شلاق فقر بر تن خستگی ات اشک غم می بارد از چشمان بارانی ات دست پر عطوفتی نیست ارزانی ات جز زمین سخت که می فرساید پیکرت ژنده و شرحه شرحه شده جامه […]

نوامبر 16
شعر زمین در بستر مرگ – ژیلا شجاعی (یلدا)

زمین در بستر مرگ رنگی بر رخسار تب دار زمین نمانده یک نهال هم از قامت سرو درختان بر جا نمانده زمین در بستر مرگ است از تار و مار آبادی ها یک تار و پود هم از خلعت سبزش بر جا نمانده بر سر مرغان طرب انگیز، آوار گشته لانه ها جز پرنده ای […]

نوامبر 16
شعر مهربان شو تا حال جسم و روحت به شود – ژیلا شجاعی (یلدا)

مهربان شو تا حال جسم و روحت به شود مهربان شو تا سرای جهان به نامت شود گر همه جا خار، گلستان جایگاهت شود قلبت چون آیینه بدرخشد تابناک چهره ات آسمانی و رخشان شود لبریز از عیش و طرب خنده پر مهرت مرغ شادی غزل خوان باغ لبانت شود گر روزگار اشک افشان کند […]

نوامبر 16
شعر بازهم اتل متل – علی ناصری

نجا که همسرم از زمانه می گوید ومن از زمان خودم. وفرزندم ،دردت چیست؟ واین می شود که: اتل متل توتوله آهی آقا کوتوله حال بابات چه جوره نه پول داره نه خونه سربرجا می خونه پلاس دارم یه طاقه دیگه طاقت نداره خورد خوراک خونه نق نقای صاب خونه بابام زیرش می مونه بابام […]

نوامبر 16
درخت – سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

تو درخت سبز تناوری که شاخه‌هایت در هر بهار گنجشک های شهر را بی منت، به مهمانی می‌خواند و من پیرمردی خسته را می‌مانم که شخم زده تمام خاک سرزمین اش را از غرب تا شرق و اکنون زیر سایه ی آن درخت خستگی یک روز سخت را از تن بیرون می‌‌کند. سعید فلاحی (زانا […]

نوامبر 16
شعر تدبیر – حسن مصطفایی دهنوی

« تدبير » من این نکته فهمیده ام ، از خدا که رأیش بُوَد ضد تدبیر ما به سنجش در آیـد تدبیـرها یکی نیست تدبیر شاه و گدا اگر رأی و تدبیر ما راست بود ز اول جهان بود بر رأی ما به کار خودم رأی و تدبیر نیست چه تدبیر دارم به کار خدا […]