« کوکب بخت »
روزگاری به سر این من دل خسته گذشت
آرزویم به سر مویی به رضایت نگذشت
ای خوش آن مردم خوشبخت،که هوشیار بگشت
آرزویـش همه بـر طبق رضایت بگذشت
طالع1 بخت چه بنوشت و چه قسمت بنمود
مگر آن آرزویی غیر عدالت بـنوشت
کوکب بخت2 من آن روز که بیدار نـبود
جُرم از آن است،که بیدار در آن وقت نگشت
حسن از بخت، چه نالی و چرا شکوه کنی
تو که بیدار شدی،بر تو چرا سخت گذشت
٭٭٭
1- اقبال- شانس 2- ستاره عزت و دولت
حسن مصطفایی دهنوی
امتیاز بدهید
پیشنهاد به شما
- شعر عشق ازل - دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
- شعر پرده ی حکمت - حسن مصطفایی دهنوی
- شعر سرخی چشم ترم - مجید محمدی(طالقانی)
- شعر عاشقی - سعید فلاحی
- شعر شب خیزی - دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
- شعر طریق دانش - دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
- شعر خیال - سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
- شعر هاشور در هاشور ۰3 - سعید فلاحی (زانا کردستانی)
- شعر مجنون بیلیلا - سعید فلاحی
- شعر دانش آموز - حسن مصطفایی دهنوی
- شعر دل آدم - دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
- بن بست - فاطمه مقیم هنجنی