مرگ کبوتران
آه ای کبوترهای پر بسته
که از باران ستم پرها شکسته
از ظلم زمستان سیاه بی رحمی
برف شلاق بر تن سفیدتان نشسته
آتش سوزان درد می پاشد
جرقه ای بر بال های خسته
مرغ مهاجر بی رحمی
دانه ها را برده، مانده ابد گرسنه
سنگی جدا شده قلتیده از کوه نامردی
بال و پرتان را شکسته
شوق پرواز از میان شما جسته
تن و جسم کبودتان بی جان
روح از جانتان جدا شده و گسسته
آه ای کبوترهای پر بسته
امتیاز بدهید
پیشنهاد به شما
- شعر هاشور در هاشور ۰3 - سعید فلاحی (زانا کردستانی)
- رعد و برق - الهه قاسمی
- ترانه ی مادری ـ حبیب رضائی رازلیقی
- شعر عشق ازل - دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
- شعر دانش آموز - حسن مصطفایی دهنوی
- شعر رحمت پروردگار - دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
- شعر زلف یار - دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
- شعر دل آدم - دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
- شعر رهبر آدم - دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
- شعر هاشور در هاشور 02 - سعید فلاحی (زانا کردستانی)
- شعر سرخی چشم ترم - مجید محمدی(طالقانی)
- شعر دو روز عمر - دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی