مادر ای قدیسه ی شبهای مهتاب
ای نسیم عاطفه در سکوت سبز محراب
بارش بی سود باران رنجهایت را نشست
شانه هایت در مسیر بادها فرسوده شد
رد پای عشق تو جاوید ماند
دستهایت پر ثمر باد!
آهوی دشت زمان
ما نیایش می کنیم از دور چشمان تو را
هر رکوع و سجده ات شد تماشاگاه ما
سنگ فرش خانه ی ما راوی رنج پدر
می کنم سر مشق دل هر شب
من اندوه پدر
چشمهایم آنچنان شیدای رخسارش شدست
بادهای خسنه اما بی خبر
از مناجات پدر عالم شدم
عاشق یا رب ،رب بابا شدم
پشت هر یا ربنایی نام ماست
می کند بر ما دعا گویی پدر
در صدایت مهر جولان می کند
انگار ؛در سیمای سخت روزگار
تا ابد همرنگ بارانی پدر
من نگین قلب بابایم
ولی!
عارف چشمان بابا مادرست.
نجیبه محمدی
امتیاز بدهید
پیشنهاد به شما
- شعر رهبر آدم - دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
- شعر پند خدا - حسن مصطفایی دهنوی
- شعر طریق دانش - دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
- شعر هاشور در هاشور 02 - سعید فلاحی (زانا کردستانی)
- شعر پند نیکان - دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
- شعر داوی زولفت - سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
- شعر رحمت پروردگار - دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
- شعر شب خیزی - دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
- رعد و برق - الهه قاسمی
- شعر عاشقی - سعید فلاحی
- مجموعه اشعار هاشور در هاشور ۰۱ سعید فلاحی
- شعر شب قدر - دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی