شعر رحمت پروردگار – دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی

« رحمت پروردگار »
سوی خدا دو دست ، دعا دار کن
اظهار دوستی ، بـر آن کردگار کن
دوران عمر خود ، به عبادت قرار ده
چون بنده ای، به بندگی خود اقرار1 کن
هر صبح و شام ، طاعت معبود خود بکن
رسمش به خانواده ی خود ، استوار کن
از کِبر و ناز و غِش و دغل،بر کناره باش
وَز کبر و خودسری مردم ، فرار کن
کبر و غرورِ مردم ابله2 ، فرو گذار
روی نیاز خود ، به ره کردگار کن
بـر قول زشت مردم دنیا ، مبنـد دل
بـر قول خالقت ، دل خود استوار کن
کار جهان، نتیجه و سودی زِ خود نداد
چون چاره نیست،دست خودت را به کار کن
بر قول وحرف عام جهان ، اعتبار نیست
گر حرف حکمت است،بر آن اعتبار کن
یاران و دوستان جهان ، حیله گر بُوَند
گر یار نیک می طلبی ، فکر یار کن
تقلید علم از همه مردم ، صحیح نیست
تقلید علم خود، تو زِ یک هوشیار کن
با اختیار خلق زمان ، راه راست نیست
توفیق حق بجو ، ره حق اختیار کن
تلخی و شور و زشت زمان ، آبِ جو بُوَد
تلخی آب روی زمین ، خوشگوار کن
یا با رضای کام خودت،عیش و نوش کن
یا همچو زاهدان ، به قناعت مدار کن
مِهر جهان و حُسن قیامت نمی شود
چون آب و آتشند، از این دو ها یِکار کن
جانا به کار زشت جهان ، دل مبند و بس
بنویس حرف حق، زِ خود یادگار کن
آخر حسن ،تو خود به چرخ معتقد شدی
دل در پناه رحمت پروردگار کن
٭٭٭
1- اعتراف کردن- استواری 2- نادان
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی

Loading

امتیاز بدهید

نظر

  • هنوز نظری ندارید.
  • افزودن دیدگاه