من از تنهاییِ این مرد
و این احساسِ دلمُرده
و شاید نمانی پیشم
که از یادم تو رو بُرده
هزاران بار میترسم من
من از تکرارِ این غربت
به طعمِ تلخِ یک وحشت
از شب های پر تنهایی
بدونِ گرمای آغوشت
هزاران بار میترسم من
من از تو، از خودم، از شب
و پَرسه زیرِ نورِ ماه
میانِ کوچه، تنهایی
و رفتن به راهی بی راه
هزاران بار میترسم من
من از آوارِ تنهایی
به رویِ تنِ نحیفم
و باختن به میدان عشق
و حذف به دست حریفم
هزاران بار میترسم من
من از احساسِ مَردی که
تمومِ شب رو بیداره
نمیخوابه و بی تابه
تنش سالم نه بیماره
هزاران بار میترسم من
هزاران بار می ترسم من
تواَم باشی بهجای من
هزاران بار می ترسی تو
از این شبهای اهریمن
هزاران بار می ترسم من.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
امتیاز بدهید
پیشنهاد به شما
- شعر عاشقی - سعید فلاحی
- شعر رهبر آدم - دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
- ترانه ی مادری ـ حبیب رضائی رازلیقی
- شعر مجموعه هاشور در هاشور ۱ - لیلا طیبی (رها)
- شعر داوی زولفت - سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
- شعر هاشور در هاشور 02 - سعید فلاحی (زانا کردستانی)
- شعر دست دل - دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
- شعر کودکانه پرواز - نوید کیهانی فرد
- شعر عشق ازل - دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
- شعر سرخی چشم ترم - مجید محمدی(طالقانی)
- بن بست - فاطمه مقیم هنجنی
- شعر هاشور در هاشور ۰3 - سعید فلاحی (زانا کردستانی)