وَ چالهای خواهم کند، تا،،، دفترِ شعرهایم را، زنده به گور کنم… ♡ شعری که نتواند عاشقت کند، “تلقین”ِ میّت ست وُ، به کارِ گورستان میآید.. –بگذریم! ـــــــــــــــــــــــــــــ کافر تر از آنم که،،، “انسان”ت بدانم… تو خدایگانِ منی آی ی ی ی –تندیسِ جاندار! … به اعجازِ دستهای معجزهگرت –مومنم! ـــــــــــــــــــــــــــــ بادبانها را ،،، عَلم […]
مجموعه اشعار سپید کوتاه پاییز ۱۳۹۸ (۱) تپش قلبت پر است از دوستت دارم های مکرر، به زبان نیاوردی هرگز برای من. (۲) باران نوازش دستانت را بر موهایم بباران تا بهار بیاید و موهایم بویِ بابونه بگیرند. (۳) این روزها که دلتنگ می شوم حرف هایم از چشم هایم سرازیر می شوند. (۴) روانشناس […]
دندان درد ناخودآگاه و از شدت دندان درد، در جواب سوال دختر کوچکم که پرسید: مامان جون کجا میری؟ با عصبانیت و فریاد جواب دادم: میرم دندون بکشم! رها، ناراحت و سرخورده، بدون اینکه حرفی بزند، به اتاقش رفت. من که از درد دندان کلافه بودم، توجه ای به او نکردم. مشغول بستن بند کفشهایم […]
کافر تر از آن ام که تو را انسان بدانم تو هنوز خدایگان زیبای منی فقط اندکی دست معجزه گرت به کار نیست. لیلا_طیبی (رها)
روانشناس اند بازوان تو تا می گیرند به آغوشم رام می شود اسب چموش خیالم. لیلا طیبی (رها)
کاش یکی بیاید و بگویدم چرا لبخندهای تو؛ اینقدر بی رنگ است!؟ و من همه چی را بیاندازم گردن تنهایی… لیلا طیبی (رها)