« راه حرص »
گـر آدمی به گنج قناعت رسیده شد
زآن گنج ، بهره اش ز خدا آفریده شد
از گنج در قناعت1 حق ، منعمـس2 بشـر
بویی از آن اگر به مشامش رسیده شد
از منبع تمام جهان ، سیر کی شود
گر حرص3 وارد بدن، از راه دیده شد
جنگ جهانی است که نظام جهان شکست
مبنای آن زِ حرص و ره ظلم و کینه شد
داد از دَمی که حرص مسلط به آدم است
کی گوش آدمی ز عدالت شنیده شد
هر آدمی ز حرص اگر هر چقدر دوید
کی آدمی به حُسن قناعت رسیده شد
فرصت به آدمی نـدهد حرص پُـر طمع
تا در مدار صبر و صفا ، آرمیده شد
آدم بساط عیش که از حرص چیده اس
بـر چیده از حوادث دوران ندیده شد
دست دراز حرص و طمع ،کی ز جامعه
کوته بـشد و یا سر سوزن بریده شد
اوضاع حرص جامعه فرصت نمی دهد
تا بـنگریم راه که بهتـر بـدیده شد
اندر فضای عالم قدسـس، که می توان
از راه حرص و راه طمعها بریده شد
مُلک خدا فراخس و آن راه حرص تنگ
راه خدا برو، زِ تو حرصت رمیده شد
هرکس ز قرب حق به مقامی رسیده است
از آه نیم شب و از آن آب دیده شد
ظلمتکده ی تجمل دنیاس جای آن
فردی که از نصیحت حق، وارهیده شد
دستان سرای منطق احکام حق شود
هر کس اگر به منطق دینـش رسیده شد
در مایه ی وجود بشر حرص از کجاس
این مایه گر به طاعت حق برگزیده شد
در عالم وجود بشر حرص کی بُوَد
گر چشم ما به حرص وطمع،نا چریده شد
در انقلاب کشمکش حرص و کینه ها
آدم به راه حرص شیاطین کشیده شد
آن نقش راه حرص و طمع را حسن بگو
کز راه حرص ، نقش صفا بـر پریده شد
٭٭٭
1- خُرسندی- راضی شدن به اندک 2- مالدار – احسان کرده شده 3- طمع – زیادت جویی
حسن مصطفایی دهنوی