. .
باز امشب دفترِ من گیج بازی کرده است
آمده با چشمهایت جمله سازی کرده است
..
رنگ چشمانِ تو را آبیِ دریا دیده است
این حقیقی را شبیهِ آن مجازی کرده است
..
ناخَلف خودکار هم همدستِ ننگِ او شده
بیت ها را یک به یک او دلنوازی کرده است
..
لوله اش رگبار کرده این پرستوهای عشق
شورشِ این کشته ها را اعتراضی کرده است
..
روزِ خوش هرگز نخواهد دید دیگر دفترم
چونکه با احساسِ من دیوانه بازی کرده است
..
گودِ خالی دیده و با چشمِ تو تازانده است
با خودش احساسِ بُرد و سَرفرازی کرده است
..
تا بفهماند که چشمانِ تو دورند از دلم
بیت ها را بی شرف با هم مُوازی کرده است
..
من نمیدانم چطوری واژه ها را کرده مست
چشمهایت را چطور اینگونه “رازی” کرده است
…
.
فرزاد صفانژاد
.
…
امتیاز بدهید
پیشنهاد به شما
- شعر پند خدا - حسن مصطفایی دهنوی
- شعر مجموعه هاشور در هاشور ۱ - لیلا طیبی (رها)
- شعر خیال - سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
- شعر طریق دانش - دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
- وداع ام کلثوم س با پدر ـ حبیب رضائی رازلیقی
- شعر شب خیزی - دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
- شعر رحمت پروردگار - دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
- شعر پرده ی حکمت - حسن مصطفایی دهنوی
- شعر هاشور در هاشور 02 - سعید فلاحی (زانا کردستانی)
- شعر مجنون بیلیلا - سعید فلاحی
- شعر هاشور در هاشور ۰3 - سعید فلاحی (زانا کردستانی)
- شعر عشق ازل - دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی