نفسهایم کهنه شراب رویای توست و کلبه ی چشمانت خانه ی خیال من است نگارش صدایت پیامبر آرزوها، و پلک خاطره ات نجوای دعا و گویش ساحره ات هبل! تو ابراهیم من در آتش رویایم باش! مرا نجوا کن و بی اشک مقبور! عجب خواب پر گناهیست زندگی! من همبستر این گناهم یا مولودش؟ من […]
واگویه مکن ای دل این درد غم آگین را پرخاش مکن بر من این غصه ی سنگین را از خود که گذشتم من خاموش شکستم من هر ذره ی این جان را با اشک نشستم من آخر که تو می دانی عمرم شده قربانی این اصل همین دنیاست بودن و شدن فانی تو همره من […]