خوبم؛ شبیه فانوس کنج انباری که دل پری از لامپ ها دارد خوبم، شبیه گلدان کنار پنجره که با حسرت گل های آفتابگردان مزرعه را می نگرد خوبم؛ شبیه قایق خسته در خشکی که می داند دیگر به آب نمی افتد خوبم؛ شبیه کاستی که سال هاست آواز عشق اش در پس خاطره ها جا […]
موریانه ی کار: کارهای مردانه می کرد کودکی که موریانه ی کار ساقه ی لبخندش را جویده بود!. سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
زن شعری است سپید بسان پرهای قو به زلالی چشمه زن شعری است شیرین همچو غزل های حافظ مانند رطب های اهواز زن شعری است تلخ همچو دیوان یزدی و هجوم هوس های مردانه به دامانش! زن شعری است بلند مانند شب های بی انتهایش به اندازه ی مهربانی مادرانه اش زن شعری است کوتاه […]
کابوس رفتنت: آرام مثل جوجه از تخم سر در می آورم از زیر پتویم! نبودنت مرا از زندگی می ترساند! همانند همان جوجه که از نوازش های گربه می لرزد!. شاعر یک لاقبا: شاعری یک لا قبایم شعرهایم کفاف دوست داشتن ات را نمی کند. موریانه ی کار: کارهای مردانه می کرد کودکی […]