حرف من، یه قصه ی تازه شعر من؛ یه عشق بی اندازه من همون ، ترانه ی بارون، پاکی، گلای توو ایوون **حرف من؛ حرف دلای عاشقه لا به لای واژه هام گلایه نیس من همون درخت سبز جنگلم که با کوچه های شب همسایه نیس *** من همون ساده ی عاشق واژه ی بی […]
به نام خدا تو صدات یه جنس خاصه شاید از جنس قناری تو نگات قصیده داری خودت هم خبر نداری تو پری زاده ی این عشق تو از شهر قصه هایی واسه پایان یه غصه تو دلیل خنده هایی با دل شکسته ی من تو همیشه هم صدایی ؛؛منو بشناس؛منو بشناس منم همون قاصد شهرم […]
تو نگام میکنی و من سر رو شونه هات میزارم مثل آبم مثل بارون انگار که دنیارو دارم توو نگات قصه ی عشقه عشقی که بی حد و مرزه تورو دیدن تو ی لحظه به همه دنیا می ارزه **واسه من عمق نگاهت شکل دریا شد عزیزم منم اون ماهی عاشق سرخه گونه های خیسم** […]
یه وقتا هست میبنی ستاره هم بیرنگه خورشید تو آسمونم انگار با ماه میجنگه نگاه کن ای زندگی دنیا چقدر دل سنگه دلم واسه اون هوا هوای خوووونه تنگه **میخونه باز قناری تو باغچه بهاری بازم هوای بارون شده یه یادگاری ** تو سرما یاد خونه تو گرما،یاد باغچه عکست هنوز تو قابه تو خونه،روی […]
فاصله بین من و تو نقطه ای بی حد و مرزه تو یه کابوس؛من یه رویا دل این دنیا میلرزه سهم ما یه نقطه چینه توو یه مرز بی نهایت دل ما دروغ نمیگه عشق نمیشه دیگه عادت ««توی این جورچین تقدیر تکه ای از ما جدا بود تو یه نقطه،من یه نقطه دنیامون از […]
خط به خط عشق را معنا کردم در دفتر جبر تقدیر واژه ویران گر انکار را منها کردم تکه تکه کردم این تردید را زیر و رو کردم نگاه دل را من نوشتم جبری از بازی عشق با معادلات تک مجهولی عشق بهتر است یا عقل؟ تو به کدام مجبوری تینا دلشکیب
قاصد خوش خبر شهر دلم فصل پرواز رسید مقصدت چیست؟ کدام سو؟ شاید آن ابر سفید قفس قصه ی دل را تو گشودی و رها باز هم آن هد هد خوش خبر از کلبه ی صبا رسید بنویس نا مه ای سرخ از جنس امید خون عشق من است که چون اشک چکید گونه سرخ […]