دسته: نوشته های علیرضا ذکاوتمند (هامون)

آذر 03
شعر گاهی – علیرضا ذکاوتمند (هامون)

گاھی قلم ھم اشک میریزد در شبھایی که مانند امشب حال و ھوای دلم بی تو آنقدر ابریست که حتی خورشید ھم میترسد حرفی بزند ھمه ساکت نشسته اند تا ببارم ببارم بر کویر خشکی که بین من و تو فرسخ ھا فاصله انداخته آنقدر میبارم تا سیل اشک ھایم کویر را پر کند آنوقت […]

آبان 19
شعر چه بگویم – علیرضا ذکاوتمند (هامون)

چه بگویم که هر از گاه تنم میلرزد گرچه کوتاه بود عمر ولی می ارزد چه بگویم که خلایق به چه درگیر شدند همه در راه جوانی نفسی پیر شدند عاشقان در ره حق،جان گران میبازند آن طرف در ره زر روی جهان میتازند بال پرواز کبوتر چه گناهی دارد چه کسی گفته که پرواز […]