درشب زیبای دل اشک رخ یارآمدم بس گرفتاردلم هر دم خریدارآمدم در سراب، چشم ونور وآفتاب من اسیر دردم و درشب گرفتارآمدم
« دور جهان » تكيه بر دور جهان ، كس نتوانسته هنوز چونكه اين دور جهان،دور زند در شب و روز جان من گردش اين دور جهان، دست تو نيست دست شخص ديگرس، از تو بُوَد سازش و سوز اين همه فرم لباسي كه ببيني به جهان نزدخودت بهـر عرياني فرداي خودت ، جامه بدوز […]
سنگر عشق همیشه طرف باران است دردل امشب من هاله ای ازیاران است آه بارانی خاک ام به زنجیره ی درد زخمی دردم وآه دل من زندان است
« حيله باز » آنكس كه تكيه كرد ، به دنياي حيله باز كوته بُد آستينـش ، دستـش بُدي دراز صحبت مكن زِ گردش دنياي كج مدار واضح بگو، كه چرخ نگردد به يك فراز بر درگه گدا بگذارد سـرِ نياز دهري كجا به ذوق شتابد سوي نماز زِ نيرنگ مردم نـباشد در امان كَس […]
به بد نامان و خوش نامان بگویید همه افتاده گان چاه گورید در این دنیای فانی کس نَماند جز آن نامی که خوش نامی بجویید اصغر محمودی ( مور )
هرصورت زیبا به جهان، خاک پیچیده به عشق اش همه افلاک ما چون همه خاکی ام، افتاده به باران درعشق بتان سینه به صدچاک
ای نقش آبی عشق مغرورِ مو شرابی لبریز شعر و مستی پایانِ هر عذابی چشمان وحشی تو درنده، بی ترحّم ما را کشیده امشب در آغوشِ توهّم شورِ شراب شیراز سر ریز از لبِ تو لحنِ داوود نبی موسیقیِ شبِ تو عطر تن تو نرگس بابونه و یاسمن باغی گویا پر از گل مدهوش بوی […]
مدح امام زمان عج وقتی غزل به پای تو تعظیم می کند صد بیت و رباعی به تو تقدیم می کند مدح و ثنا ی تو ز عنایات خالق است زین روست خلق به توتکریم می کند —————————— وقتی که شعر تو غزل ناب می شود کوهی زجنس سنگ پای توآب میشود تعظیم به پای […]
« صحبت نيكان » جان من قصه ي نوح(ع) از اثر قهر خدا است قهر حق را طلبي ، عمر تو بر آن باد است هيچ گه قصه ي طوفان نـرود از يادش هر كه را آرزوي لطف خدا ، بر ياد است سوره ي نوح(ع) زِ دلها بـبرد موج هوس وَرنه بنياد هوس جو […]
ابرك سپيد نشسته در آسمان براي تو بهانه اي است باز بهاران پس اشك بريز و ببار باران تا پر شكوفه شود باغ و بستان اشك تو بر روي زمين مي شود چمنزار مي شود آب روان و مي رود به جويبار مي شويد شاخ و برگ درختان اشك تو، تن خاك آلودشان شاخه هاي […]
« طاعت » گفتن بلند پایه ی تو را همتی از اوست آثار علم آن ، تو عمل گر کنـی نکوست آن را گـر آرزو نَبُوَد بر وفای دوست ما را به مهـر و محبت آن باز آرزوست طفلی به آستانه ی قربـت2 پناه جوست این آستان ما همه در آستان اوست چشمت نـدید گردش […]
دختري است از جنس آفتاب چهره او مثال مهتاب خواهر بودن هست برازنده اش نام پر مهر مادر زيبنده اش تن پوش عشق ورزيدن بر تنش به زنجير وفا كليد دوست داشتن بر گردنش قلب او از حرير مهر ورزي بافته شده چشمانش شبنمي است باران زده بر كاغذ سرنوشت، مُهر عشقش حك كرده اند […]
امام زمان ،شهادت حضرت زهرا ………………………………. می آ یم و روی لبانم نام زهر است حب و ولای فاطمه نوری به دلهاست آنکس که تنها کوثر دین مبین است ام ابیهای نبی بانوی دین است ام الائمه مادر سادات زهر است او غمگسار شیعۂ بی یار و تنهاست می آ یم و در دل نوای […]
من پرده ی آخر دارم توشدم درسادگی ام چقدرخام توشدم درکوچه ی انگوری تان وقت غروب افتادم وخنده ای به نام توشدم درآلبوم خاطره ی خلوتمان درابری دل ،کمی به کام نوشدم درغرش ابری دل وبارانت افتادم واکسیر به جام توشدم یک شبنم صبر زرد برچهره ی گل آخر چوکبوتری به دام تو شدم
« نصيحت » خـداوند دانـاي فـرد غـفور به دستـش بُـوَد گردش اين امـور تسلـط نـداد آن به دست كسـي نه بر بچه مـوري، نه بهرام گـور نصيحـت نـمودم به جمع بشـر نصيحـت تـو بشنو، ميـاور غـرور خـداوند دانـايت آورده اسـت نداري رهي جز كه باشـي شكـور به مـا گـردش چـرخ اين روزگـار نشـان داد اسـرار […]
« ديده ي روشن » اي ديده ي روشن،تو بكن دور جهان سير همّت بـگمار و مطلب نانـي از آن غير بيدار شو اي ديده ، كه حتماً نـتوان سود بـنمود زِ مالي كه بُوَد زحمت آن غير آن مال ، كه بـر ما اثر نيك بـبخشد مالي است كه پيدا بـشود،از ره آن خير […]
ز رخ زيبايت مادر، بهتر جايي نديدم در آن قلب پر مهرت به جز صفا نديدم تو اي مادر بيا در شبهاي تاريكم به جز چشم سياهت نوراني تر نديدم به وقت بيماري بيا به بالينم طبيبي من حاذق تر از دستان تو نديدم گل دوست داشتن رونق دارد در باغ مهرت به جز مهر […]
ظلماتي است شب زندگيم بي فروغ چشمانت كويري است تنم بي حضور مهربانت تنم شكوفه باران از مهر دستانت گل واژه هاي خوبي پيوسته در كلامت پندهاي نغز و ناب هميشه از زبانت به وسعت درياست صلابت قدمهايت كوه غبطه مي خورد بر استواري اندامت گل واژه هاي ايثار در سرزمين مرامت آكنده گشته قلبت […]
دل خسته و دل کنده ام و عاصی وتنها پیشه ام صبر شده بوده گواهم غـم فـردا هـرکجـا نور امیـدیست خـریـدارم من تا کـه پروانـه شوم سوختـه ای بـی پـروا زندگی سخت تر از پنـداریست بـرمن گم شده ی نا پیـدا خـاطـرات است کـه در منظـر چشمم باقیست رسم و تقـدیـر همین است جهـان طوفـانیست […]
ساعت از خواب پرید دل شب روشن از همهمه ی گندم شد تا به اعماق زمان خانه را موج گرفت ماه مهتاب فرو رفت به نور یادم آمد تاریخ لبم از حافظ تر شد جام ساقی همه اش جبر و حساب یک به یک کمتر شد تا نوشتم به جنون لیلی و مجنون شد
« نام خدا » با نـام خـداي فـرد ممتاز اين نامه به ذكـر آن كنـم باز نامـش به زبـان هـر نفـر بود نيـكو صـفتـش نـمود ابـراز در مـحضـر عـالمـان كـه ديـدم صـحبـت زِخـدا ،كنـن سـرآغـاز دانـشـور هـر زمـان دنيــا با نـام خـداش بوده دمـسـاز آن زاهـد با خـدا زِ دل گفـت دل شد دَم عـشق […]
« عالِم به دنيا » زِ صحبتهاي مخلوق و زِ تاريخي كه در دنياست چنين عايد شود ما را ،كه عالِم2 دائماً تنهاست هرآن عالم كه سابق بود،ليكن صحبتش تنهاست هرآن جاهل كه بشنيدم،بگفتا صحبتش بيجاست كس اَر عالم به دنيا شد، زِ دنيايش نبودي سود وليكن ظاهرش اينست،كه نامش دائماً بر جاست مداماً مردم […]
اشك مي چكد از دامنم از دوري نگار شمع نيمه سوخته ام در دامان روزگار وسوسه نسيم مي كند خاموشم هنوز هم دلي دارم غم دار گشته ام بي شعله و خاموشم اشك غم برده مرا بر سر دار سردم و سوت و كور و خاموشم غم به قلبم مي زند زخم بسيار اين نسيم […]
فروغ چشمانت ميخانه اي ساغر لبهايت مي جانانه اي دست در دستانت تكيه گاه خانه اي عطر گيسوانت نسيم مستانه اي قلب پر مهرت مهر تابنده اي در دل پاكت خورشيد تابند ه اي قد چون سروت بر سرم سايه اي شادي خنده هايت شوق دوباره اي
مي بازد رنگ گلهاي كاغذي احساسم مچاله مي شود هنگام باران اشكهايم در غروب غمبار غمهايم مي نشينم به نظاره غصه هايم صد فرياد مي كشم از دردهاي پنهانم گل هاي زرد مي رويند در باغچه تنهايم شكسته در گلويم صداي نوايم در گوشه تاريكم نشسته و بي تابم احاطه كرده ديوارهاي حسرت تن رنجور […]
« دانه خردل 6 » اي آنكه نطق آدميان ، نقش پاي توست سرتاسر سماء و زمين، در بناي توست با آنكه آدمي ، نـشناسد رضايتـت نطق و اميد آدميان ، بر رضاي توست از آب ديده ،هر كه خورد آب و نان خود در علم حق شناسي، خود آشناي توست تا حال اگر به […]
جز گلهاي خاطراتت، در باغچه يادم نيست جز عشقت، يادبودي در خاطرم نيست شوره زار ديدگانم، عكس رخ ماهت تكيه گاهي جز تكيه شانه هايت نيست مست و غزل خوان در كوي وفايت طنين قدمهايت جز در گوشم نيست چشم من اينك بر گونه مي بارد اشك من جز غم هجران نيست دلم را با […]
مژده مسعود مدح میلاد امام حسن عسکری (ع) —————————– روزی که خدا نور تو در عرش سرشت بر لوح دلم نام تو مولا بنوشت از حُسْنِ حَسَن نموده رخ خیر الناس آ ن عبد مطیع حق شعور و احساس ای اشرف اولاد بشر ،نور خدا ای کشتی امن ،بهترین راهنما ای نور درخشان عنایات کریم […]
لب لعل و هوس بوسه ی ناب سر زلف و شکن موی شراب ز جهان روی متاب ای گل ناز که لبت باده ی مست است و خراب اصغر محمودی ( مور )
«دام دنيا » عجب افتاده ام در دام دنیا سرم پاكس ، از رفتار دنیا مرا دردی به دل باشد فراوان فراوانتـر از این کردار دنیا سر و سامان من یاران بهم زد سر و سامان بد ، افکار دنیا سر و سامان خود مرغوبتر کرد هر آنکس همرهـس بر کار دنیا دراین دنیا ره […]
« بازار ديگر » چون گذشتيم و بـرفتيم به بازار ديگر آمدن باز در اينجا ، نـتوان بار ديگر كام ما را نـدهد ، دلبر7 ايّام جهان تا نـبنديم نظر در پي دلدار8 ديگر هوس مردم دنيا نـگذارد كه كسي رأي عقلـش بـنهد در ره گفتار ديگر چون در آنجا به حساب خودمان باز رسيم […]
به بخشندگي چشمان خورشيد كه مي درخشد بي منت به روح بلند و گواراي باران كه مي بارد بي منت به مهتاب آسماني كه مي تابد بي منت به دشت پر سخاوت كه مي روياند برتنش بي منت به درخت پر بارسيب باغ كه ميوه مي دهد بر شاخه هايش، بي منت به ابرهاي سپيد […]
جز گلهاي خاطراتت، در باغچه يادم نيست جز عشقت، يادبودي در خاطرم نيست شوره زار ديدگانم، عكس رخ ماهت تكيه گاهي جز تكيه شانه هايت نيست مست و غزل خوان در كوي وفايت طنين قدمهايت جز در گوشم نيست چشم من اينك بر گونه مي بارد اشك من جز غم هجران نيست دلم را با […]
تقدیمی به شهدای مدافع حرم : من پرده ی آخر شده ام می دانی فریاد براین در شده ام می دانی دردشت عمل شقایقی تنهایم چون عاشق بی سر شده ام می دانی من نسل ضمیر عشق در راه ولا گمنام به پیکرشده ام می دانی آرام سوار ودر افق پروازم تاریخ مکررّ شده ام […]
دوم حسن آل علی مدح میلاد امام حسن عسکری(ع) ……………………………. آمده اندر جهان نور درخشان حسن یازده خورشید شد کامل ز انوار حسن خانۂ هادی شده پر نور از حسن حسن می درخشد عالمی از پرتو نور حسن روشنی بخش دل زهرا بود مولا حسن حضرت مهدی بود شادان ز میلاد حسن عیدی ما را […]
« طالب » مصطفي(ص) در عمل مصمّم3 بود رأس پيغمبري اش، خاتـم4 بود چون پيمبر زِ اول آدم5 بود ختم پيغمبران ، محمد(ص) بود ره بـپيمودنـش ، ره حق بود ره بـپيمـاي اول آدم بود بنـده را ره سوي خدا بنمود تا به درگاهش آورنـد سجود حق شناسي در آن زمان ،كم بود بيشتـر شـد […]
سرود میلاد امام حسن عسکری علیه السلام سبک: یا ابا صالح مددی مولا ………………………………. یا ابا المهدی ، مددی مولا(2) ……………………………….. جلوه گر شد خدا،حسن روی حسن حسن عسکری،آمد از لطف حق ……مولا…… شهر مدینه غرق شادی شد امام هادی هم بابایی شد …………………………….. می درخشد به روی ،زمین نور او جن و انس و […]
یاد یاران ام ،به دل سدی زدم دربساط حادثه، نقدی زدم اشک گشتم درشب این سالها شرح هجران گشته ام درآه ها سوزماندن درشب پروازها چشم هجران میشودآوازها اشک وسوزم سخت ویران می کند آه سرداین خانه زندان می کند آه یاران ،یک موافق ؟راه کو چهره سجاده ،درد چاه کو در شب بی درد […]
« شهر علم » شهر علم است محمد(ص) وعلي(ع) باب بُوَد طبق آن گفته ي پيغمبر(ص)و اصحاب بُوَد2 باب علمي كه پيمبر(ص)به علي گفت همين درس علم و ادب و شهرت طلاب بُوَد با عمل عالم اگر ، رهبر طلاب بُوَد بهر صيقل زدن قلب ، چو سلاب3 بُوَد مركز علم و عمل هست ، […]
« مژده ي ايمان » تا كه مولود محمد(ص) در جهان آمد پديد بر تمام خلق عالم ، مژده ي ايمان رسيد تا كه خورشيد رخشان،بيرون شد از زيرنقاب آن نقاب كفر را ، از ملك يثرب6 بربچيد چونكه نام اعظمش ، اعلام دور كعبه شد كعبه از نامش ،به دور خود صفا بهتر بديد […]
بر قعر اقيانوسها بر پهناي زمينها بر نگاه پر تلاطم درياها بر موج سواري ماهي ها بر برگ نيلوفر هاي آبي در كنار بركه مهتابي بر آواز قناري روي شاخه ها بر غربت چشم آهوها بر جنگل سبز پوشيده از برگ بر وسعت جاده نشسته در برف بر هفت رنگ، رنگين كمان بر آواري غم […]
در سينه چاك آسمان گل سينه ستاره آويخته قرص ماه مهتابي شب چشمانش را به گيسوي شب دوخته رقص شب پره هاي نوراني بر رخ بركه نور پاشيده آفتاب لم داده ، در پشت قله ها چشم آفتاب تا صبح فردا خوابيده در گوش لاله هاي وحشي نيمه شب، آواز شبانگاهي خوانده بسته قاصدك چشمانش […]
یا امام عسکری(ع) مدح میلاد امام عسکری …………………………………. از جنان شد سوی شهر سامرا جن و پری بهر تبریک قدوم پاک و نور عسکری خانۂ هادی بود پر شور و شادی،دلبری یک حسن شد جلوه گر آمد امام عسکری فاطمه خندان بود هشت ربیع دومین حیدر صفدر دهد عیدی رسیده عسکری روی دستان نقی گشته […]
من از تنهاییِ این مرد و این احساسِ دلمُرده و شاید نمانی پیشم که از یادم تو رو بُرده هزاران بار میترسم من من از تکرارِ این غربت به طعمِ تلخِ یک وحشت از شب های پر تنهایی بدونِ گرمای آغوشت هزاران بار میترسم من من از تو، از خودم، از شب و پَرسه زیرِ […]
مدح میلاد امام عسکری علیه السلام …………………… در قاب سحر نام حسن جلوه گر آمد با آمدنش ظلم و سیاهی به سر آمد نور دهمین حجت حق از ره احسان بر اهل جهان دادگر و تاج سر آمد یک گوهر اخلاص ز دریای ولایت بر آدم خاکی به زمین راهبر آمد یازده بار طلو کرده […]
روزگارم شده تاریکی و ظلمت چه کنم همه احساس وجودم شده در بند حقارت چه کنم آن همه عشق و محبت که نموم به همه رفت به اعماق سفاهت چه کنم در نگاهی لجن و خوار و کثیفم الکن و لال و ذلیلم به قضاوت چه کنم آسمان آبی و خورشید به چشمم همه باران […]
« دُرِ يتيم » جانا نصیحتی کُنمت ، هوشیار باش بر عهد و همت بشری استوار باش بنگر که خلق پیش، چه همت نموده اند زآنها قیاس گیر و بر آن پایدار باش آنها که در برابر بوجهل2 و بولهب3 گفتن به بولهب،که تو از ما کنار باش دُرِ يتيم4 را ، بنگر همتش چه […]
« مرغ روح » بر من صفير6 تا بزد آن مرغ كوي دوست شيداي دوست گشتم وچشمم به سوي اوست گفتم به خود ،كه يار اگر ياد من كند من هستي ام فدا بكنم،گرچه دست اوست بر آرزوي من ، به وصالش نويد داد از آن نويد بر دل و جانم ، صد آرزوست رازي […]