مشاهده همه نتایج
نتیجهای پیدا نشد
صفحه اول
مجله
درباره ما
تماس با ما
پیوندها
ثبت اثر / مکان
ورود
یا
ثبت نام
ثبت اثر / مکان
قالب شعر:
دوبیتی
شعر دوبیتی 349 / حسن مصطفایی دهنوی
زِ يك دل زنده پرسيدم،چرا دنيا رها كردي بگفتا ، بهـر من دنيـا اجل آرَد به پيگردي نظام و مُلك…
شعر دوبیتی 348 / حسن مصطفایی دهنوی
در كنگره دلها ،نام توچه نقشـي داشت در كنگره هر دل ، نقش دگري بگذاشت يارب چه تفضّل بود …
شعر دوبیتی 347 / حسن مصطفایی دهنوی
قله كوه اين جهان ،توشه آن بـِبَـستني است توشه راه عاقبت ،كي به جهان نِشستني است توشه از اين جهان …
شعر دوبیتی 346 / حسن مصطفایی دهنوی
اگر دنيا چنين نَبوَد چرا دنيا بد آهنگ است فقط از بهر دانا دل مداوم عرصه تنگ است به هر جا فكر دانا…
شعر دوبیتی 335 / حسن مصطفایی دهنوی
يارب اين طُرفه سياست بجهان توكه هست هركه جوياي عدالت شده، آن خُرده شكست در ره و رسـم عدالت كه …
شعر دوبیتی 344 / حسن مصطفایی دهنوی
بارالها حكم تو،بر دست يك بهـزاد نيست اينچنين حكمي به جز از مردم شيّـاد نيست گرچه فرهاد از هنرمندي…
شعر دوبیتی 343 / حسن مصطفایی دهنوی
چون حكم سليماني ،پايش زِ ركاب افتاد هر عدل و عدالت بود ،در بستر خواب افتاد آن حكم سليمان كو، آن…
شعر دوبیتی 342 / حسن مصطفایی دهنوی
در بُعد بـي آلايشي ،ياران چرا خفّت بُوَد هر بُعد بـي آلايشي ، سـرمايه عفّت بُوَد عفّت براي هر…
شعر دوبیتی 341 / حسن مصطفایی دهنوی
عدل هـر عدليه معلوم نشد تا به كجاست عدل اگرعدل خدانيست همان عدل خطاست عدل اگـر خواهش افراد همان …
شعر دوبیتی 340 / حسن مصطفایی دهنوی
امان امان، زِ فتنه ها،براي ما كه ذلّت است خوشا به حال آنكسي برون ازاين مذلّت است خدا خدا ، كجا رَوَم…
شعر دوبیتی 339 / حسن مصطفایی دهنوی
ترسي كه بيدار دل از ،ظلمت شب نيست اين منحصر از ،بهر عجم يا به عرب نيست اين نكته مهم است ، براي …
شعر دوبیتی 338 / حسن مصطفایی دهنوی
هر توانمندي افراد ،گر از حكمت اوست بيجهت نيست زِحكمت بُوَد وعدل نكوست هـر توانگـر نتوان ، رأي …
شعر دوبیتی 337 / حسن مصطفایی دهنوی
قرار است كار اين دنيا به ما سودي بپردازد ولي كارش زِدست ما همه سودي به درسازد قرار كا راين دنيا اگر…
شعر دوبیتی 336 / حسن مصطفایی دهنوی
خداوندا بترسيـدم به كاري گر دغـل كردم هرآن كاري كه نيكوبود به نيكوترعمل كردم خداوندا تو آگاهي كه كارم…
شعر دوبیتی 335 / حسن مصطفایی دهنوی
اي برادر تا توانـي مزد دست خود بـجوي آب درجوي رفته ديگر برنمي گردد به جوي اي برادر مزد دست ديگران …
شعر دوبیتی 334 / حسن مصطفایی دهنوی
يار دانا دل كه با علمش به ما درگفتگوست هرچه آن گويدبگويم ،گفتنم ازحرف اوست طوطي طبعـم در …
شعر دوبیتی 333 / حسن مصطفایی دهنوی
فرمان پدر بردن، بر هر پسري اصل است طفل اَر بِـبَرد فرمان ،گويندكه با عقل است اين تجربه در دنيا ،…
شعر دوبیتی 331 / حسن مصطفایی دهنوی
يارب نظري كن ،دل من رو به تو باز است اين دل به اميد تو رهش،سوي حجاز است آن كعبه زِ سنگ وگل دوران …
شعر دوبیتی 330 / حسن مصطفایی دهنوی
خداونـدا اگـر بيهـوده گفتـم هميـن راز نـهانت را شكفتـم ندانستـم …
شعر دوبیتی 329 / حسن مصطفایی دهنوی
آن باده كـه بر مسطبـه عشق ، فروشنــد قومي بخرنـد باده و قومي بــفروشنــد قــومي كه نگردنــد…
شعر دوبیتی 328 / حسن مصطفایی دهنوی
دانه ي بي خبـري را به تو گفتــم چه بُوَد كار هــر بي خبري رو به خطرهــا كه بود دانه ي بــي خبـري …
شعر دوبیتی 327 / حسن مصطفایی دهنوی
راننـده تو را اگر به سر، عقلت هست با اين سر فرمان،كه در اين دستـت هست سرعت كه بـگيري و …
شعر دوبیتی 326 / حسن مصطفایی دهنوی
يارب تو واقفـي كه منـم بر رضـاي تو سر مي نهم به گرد سـر خاك پاي تو گـر گرد خاك پاي تو …
شعر دوبیتی 325 / حسن مصطفایی دهنوی
ياران اسير ظلمـم ،زين ظلم و جنگ سردا يارب رهاييـم دِه ، زين گونه رنج و دردا يارب به حق احـمد(ص) آن…
شعر دوبیتی 323 / حسن مصطفایی دهنوی
در مجمع آن بيخردان ، بحث خدا نيست درمجمع آن با خردان،سخن غيرخدا نيست بحثي كه در اين آدميان هست…
شعر دوبیتی 322 / حسن مصطفایی دهنوی
مُنعم به راه دور به غربت ، غريب نيست چون شخص سالم ، عاجزعلم طبيب نيست ثروت كه باشدش به غريبي ،چو…
شعر دوبیتی 321 / حسن مصطفایی دهنوی
طفل زِ روز اولش ، پيرو هرزه گردي است بيخبر از نكات دين وز اثرات معني است بيخبراست مي رود،در ره و رسم…
شعر دوبیتی 320 / حسن مصطفایی دهنوی
اسم اعظم اثراتش به جهان، سر به سراست در تمامي جهان بشري ، با اثـر است بي خردهاي جهان را…
شعر دوبیتی 319 / حسن مصطفایی دهنوی
آفت جان بشـر ، آن جنبه شيطاني است راحت جان بشر، آن جنبه سبحاني است اي بشرچشمت نبيند گردش اين…
شعر دوبیتی 318 / حسن مصطفایی دهنوی
خداونـدا تـو مـعيارت ،چه رنگ است كه هـر آهـو، شكار هـر پلنگ است هـر آن فردي كه …
شعر دوبیتی 317 / حسن مصطفایی دهنوی
كسي كه فكر نكو، بهر كارداني كرد هـزار كار معيّـن ،كه در نهانـي كرد هر آنكه در ره …
شعر دوبیتی 316 - نسیم گلشن - حسن مصطفایی دهنوی
غـم و درد دلـم صد باره مي پُـرس جـوابش بشنــو از اين منطق غُرس بـپرس از …
شعر دوبیتی315/ حسن مصطفایی دهنوی
هر كه مي پويد به راه و جنبه جسماني اش خار پاي ملت است، آن فطرت ناداني اش حضرت عيسي بن مريم را ،كه…
شعر دوبیتی314/ حسن مصطفایی دهنوی
افراد دولت ما بـر مسنـد و سـريريد در خود گمان مياريد بر مردمان دليريد ظلم و ستم نياريد …
شعر دوبیتی313/ حسن مصطفایی دهنوی
گـر پسـر پند نكوي پدرش را نـشنيد فيض وخيري نچشد هرچه به هرجا بدويد اي پسر قصه دراز است ،…
شعر دوبیتی312/ حسن مصطفایی دهنوی
آدم به راه حرص و طمع ها كشيده شد در راه حرص و رسم جهالت دويده شد دردا كه حرص كي بگذارد …
شعر دوبیتی310/ حسن مصطفایی دهنوی
صاحب نظران ، رد شدن از پرده ي پندار تا آنكه به رفتن به ره ، آن پرده نگهدار صاحب نظري باش…
شعر دوبیتی311/ حسن مصطفایی دهنوی
ياران نــظر كنيــد ، وفــاداري شــهيد جانش فـداي امـر خدا شد ، بر اين اميــد همّت نــمود و حرمت…
شعر دوبیتی309/ حسن مصطفایی دهنوی
اي آنكه تو اين خواندن حق است به فالت آسايش دنيـاست ،كه انگشت محالت آن جور و جفاهـا كه …
شعر دوبیتی308/ حسن مصطفایی دهنوی
فرياد من بلند است ، ياران به هم بسازيد از بهـر خود سريها ديگر به هم نـتازيد اسـرار معرفت …
شعر دوبیتی307/ حسن مصطفایی دهنوی
حوا چه كرد همسر آن شوهرش كه بود در آن خطا به شوهر خود همرهي نمود آدم و حوا كه فكر من و …
شعر دوبیتی306/ حسن مصطفایی دهنوی
آنها كه به ره حق ، به نكوتر هنر هستنـد بر عاقبت كار بشـر خون جگر هستنـد در راه تكامل به…
شعر دوبیتی305/ حسن مصطفایی دهنوی
اي خدا رزق من واين عمركه ازخوان توبود خاك زاري سـرم بـر دَم ايوان تو بود جمله آدميان و …
شعر دوبیتی304/ حسن مصطفایی دهنوی
فيض خـدا ، نصيحـت بر آدمـي بُـوَد هر كس شنيـد ،نـزد خـدا آدمـي بُـوَد خوش آن دلي كه…
شعر دوبیتی303/ حسن مصطفایی دهنوی
هنـر و علـم و ادب قـابل ارشاد بُـوَد هركس اينها به ظهور آورَد استاد بُـوَد بيستون را …
شعر دوبیتی302/ حسن مصطفایی دهنوی
در ره طوفان و سيل خانه كه ويران بُـوَد خانه نشايد بساخت آب كه طوفان بُـوَد هرنفرازخود سري…
شعر دوبیتی301/ حسن مصطفایی دهنوی
تا حَسن مردم يك مدرسه نشناخته است علم و تزوير و رياي خودش آن باخته است هركه نشناخت خدا را و به هر…
شعر دوبیتی300/ حسن مصطفایی دهنوی
چشم بشر زِ سِـير جهان سير كـي شـود وقتي شود كه از اجلـش عمـر طـي شود صـد سال اگر بمانـد و …
سبد خرید
×
مشاهده همه نتایج
نتیجهای پیدا نشد