• صفحه اول
    • مجله
      • شعر و ترانه
      • داستان
      • صنایع دستی
      • رپورتاژ آگهی
    • درباره ما
    • تماس با ما
    • پیوندها
    ثبت اثر / مکان
    ورود یا ثبت نام
    ثبت اثر / مکان

    چند شعر کوتاه ۳ / زانا کوردستانی

    • متن شعر
    • نظرات 0
    • اشتراک گذاری
    • prev
    • next
    • پسندیدن
    • گزارش مشکل
    • prev
    • next
    متن شعر

    ● چند شعر هاشور از زانا کوردستانی

    (۱)
    انتظاری کشنده رسوخ کرده
    میان کوچه‌ها...
    ...
    آه از نهاد مردمش بلند است
    تا،،،
    قدوم مبارکت
    سنگ‌فرش‌های شهر را نبوسد!

    (۲)
    پای درخت افتاد؛
    --سیبِ فاسد!
    فرجام همنشینی با نااهلان بود،
    --به کِرم دل بستن!

    (۳)
    خسته از کویر
    به کدامین باران
    پناه باید برد؟!
    --وقتی خشکسالی چشمم
    قِدمتش؛
    به ماقبل کوچ ابرها
    --بر می‌گردد!.

    (۴)
    سفره‌ی خالی دریا وُ،
    -انتحار ماهی‌ها...
    ***
    به درماندگی‌ی قلاب‌ها
    فکر می‌کنم!

    (۵)
    آی،،، ابرهای هاج و واج،
    که سرگردانِ کوه‌ها
    و صخره‌هائید؛
    آه!
    مزارعِ ما،
    محاسنشان زرد شده است!

    (۶)
    آرامشم؛
    --کنار توست!
    یا آرامم کن؛
    یا،،،
    فاتحه‌ام را بخوان!

    (۷)
    بی‌هوده‌ست تسلای مترسکی
    میان مزرعه‌ای سوخته،
    وقتی خودش،
    با دست‌های نداشته‌اش
    خاکسترش را به باد می‌سپارد!

    (۸)
    باران آمد؛
    لب‌های پنجره خیس شد؛
    ***
    چه بوسه‌های آبداری!

    (۹)
    عاشق مزرعه بود اما؛
    قار قار بی‌امانِ کلاغ‌ها
    فهمِ مترسک را
    کور کرده بود!

    #زانا_کوردستانی

    آمار

    Loading

  • هنوز نظری ندارید.
  • یک دیدگاه اضافه کنید

    دیدگاهتان را بنویسید · لغو پاسخ

    برای ارسال نظر باید وارد سیستم شوید

    اشتراک گذاری


    پیشنهاد به شما

    شعر دوبیتی176/ حسن مصطفایی دهنوی

    يارب ترحّمــي  كُن من از تو  بـر  نــگردم وين جسم وجان خود را صرف ره توكردم يارب تو  آگه هستـي من با تو…
    • دوبیتی

    شعر دوبیتی143/ حسن مصطفایی دهنوی

    ياوران  بازآ ،  برآمـد  آه  عالـم  گيـر     ما بعد از اين ياران چه باشد ،دانش و تدبيـر ما پيرما بر…
    • دوبیتی

    شعر دوبیتی 392/ حسن مصطفایی دهنوی

    تـو كه  گـردي   زِ  مژگانـم  كني دور چـرا  چشم   جهان  بينـم ، كني  كور اگـر   چشمـم   نكردي     ديـده…
    • دوبیتی

    شعر کلاغ / شهریار جعفری منصور

    کلاغ می پرید باد تندی می وزید مترسک افتاد
    • سایر سبک ها

    شعر دوبیتی 443 - حسن مصطفایی دهنوی

    هـمان  راه مسلمانـي  اگـر بـهر  تو دشــوار   است خداوند   جهانـداري بر اين فكـر تو  هم  يار  است ره و …
    • دوبیتی

    شعر گرگ بیشه / حسن مصطفایی دهنوی

    « گرگ بيشه  » بر  ضد  آرزو  ، همه  دنیا  به گردش  است انسان میان این همه ،  اندر  کشاکش است دنیا و …
    • قصیده

    شعر دوبیتی 418 - حسن مصطفایی دهنوی

    غـرقيم  و  تشنه ايم ،به   آب   زلال  تـو برما خطر بُـوَد  ، چه رسد  بر ملال تـو از  موج غرق ،كي  بتوان…
    • دوبیتی

    شعر دوبیتی 357/ حسن مصطفایی دهنوی

    زن طوق محاري است ،كه برگردن مرد است اسباب  هزاران خطر و رنجش  و درد است هر  مرد  كه  از   زيور   زنهـا …
    • دوبیتی

    شعر آخرین اذان - حسن مصطفایی دهنوی

    « آخرين اذان » اذانی از علی(ع) امشب، به گوش کس  نمی آید علی رأسش که مجروح است،صدایش برنمی آید علی…
    • قصیده

    کلیه حقوق برای هنرات محفوظ است 1402 - 1398

    سبد خرید