بعدِ پرواز تنت بی همتا کوچه ها غم زده اند شهرها غرق عزا بلبلان غرق نوا شعرها بی معنا
شک و تردید به دل کشتی مانده به گِل در فراق ساحل جان ما نا قابل زندگی بی حاصل
من و یک راه دراز سینه ای پر از راز عالمی غرق نیاز و دری که شد باز بال های پرواز
راهی یک سفرم ندبه ی یک سحرم چشم بر راه و درم کوچه را می گذرم قطره ای خیس و ترم
می روم تا به خدا با غم هجر شما شادمان تا بالا خانه ی دوست کجا بنشینم تنها بنشینم تنها
خاطراتت هستی ایم عشق تو سر مستی ام رفتی و بشکستی ام
بعد پرواز تنت تنهایم عاشقی غم زده و رسوایم هستم اما راهی فردایم تنهایم تنهایم تنهایم شاعر رسول چهارمحالی (ساقی عطشان)
برای ارسال نظر باید وارد سیستم شوید
یک دیدگاه اضافه کنید