(۱) در ناگهانِ باغچه، آفتابگردانی شُکفت وُ، دیدم: --[نورِ خدا] بود!
(۲) چشمانم ابریست؛ همراهم-- چتری خواهم داشت --به احتمالِ باران!
(۳) -[باد]، زمزمهی خداست که - میوزد؛ به گوش زمین!
(۴) از همهی عروسکهایم پرسیدم، نه! هیچ کدام [دوست داشتن] --نمیدانستند!
(۵) شب که میشود؛ [هر چقدر بخواهی] گلهای پنجپَر در دامن آسمان سوسو میزنند!.
#رها_فلاحی
برای ارسال نظر باید وارد سیستم شوید
یک دیدگاه اضافه کنید