متن شعر
« گرگ بيشه »
بر ضد آرزو ، همه دنیا به گردش است
انسان میان این همه ، اندر کشاکش است
دنیا و آدمی که به جنگند روز و شب
آدم نداند اینکه ، در این خط آتش است
ناز و ادا1 آدمی و جنبه مغروری اش ببین
با اینچنین وظایف سنگین چرا خوش است
جنگی میان آدم و دنیا ، بُد2 از قدیم
چون جنگ سختیس که میان دو ارتش است
آری بزرگ وکوچک ما همچو طفلی است
طفلس به شوق و ذوق ، پی نفس سرکش است
آدم زِ جنگ و کینه ، به صلحی نمی رسد
عقل سلیم در پی هر صلح و سازش است
دنیا و آن مراحل خونخواری اش ببین
آدم کُشی مراحل آن ، عقل ناخوش است
دنیا به طرز و خواهش دلخواه ما نگشت
این دل ببین،چگونه زِ دنیا به خواهش است
دنیـا و دفترش همه را من ورق زدم
دنیا زِ اولش ز ره ما به کارش است
آدم به یک نفس زدنی ، زنده بیش نیست
دنیا بخواهد آن به کجا اعتبارش است
دنیـا همیشه آدمیان را به خاک برد
از روز اول ، این هنر روزگارش است
آدم همیشـه پیـرو دنیـاس و لذتـش
آخر قتیل3 تلخی آن زهر مارش است
لذت که برد ، آنکه ز دنیا کناره کرد
مرد اینچنین بُوَد،که خداوند یارش است
دنیا چو گرگ بيشه ،کمین کرد بهر ما
دراین کمین یکی یکی آدمی شکارش است
فریاد از این بشر ، که از این بیشه دل نکند
آسوده خاطر است ،که یقین آبیارش است
کو4 بر غرور و جنبه ی مغرور آدمی
بازم خوشس زِ بیشه ی بد انتظارش است
دیدی حسن، تو خصلت5 دنیای کینه جو
بازم در این زمینه ، دلت در کنارش است
٭٭٭
1- رامش و غمزه و عشوه 2- بود 3- كشته 4- که او 5- خوي – صفت
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید