متن شعر
هر دل دانا كه شد ، آيينه دار حرف دوست
درهمان آيينه مي بيندكه حرف آن نكوست
گوييـا شب زنده داري در دل بيدار ما
مي شود آيينه گردان از براي حرف دوست
٭٭٭
در همه اشياء عالَم مي بُـوَد آثار دوست
در دل اين اسرار پنهاني هم زِ اسرار اوست
هر كه الهام الهي را زِ دل بشناسدش
مي شناسداين اثر مي باشداز اسرار
دوست
٭٭٭
هزاران حيله آوردم ، زِ من در بر نمي گيرد
زِ علم و راستي خود ،كو ياور نمي گيرد
خداوندا چه سازم ، چه اميد است من دارم
چرا باران لطفت بر من مضطر نمي گيرد
٭٭٭
در دايـره دنيــا هـر قدر كـه گرديـــدم
گُل از ادب و علمش بسيار كه من چيدم
در دايـره دنيــا علم است و ادب بسيـار
راه ادب و علمش بسيـار كه بگزيدم
٭٭٭
پايه دايـره دنيـا كه نيامـد به بـرم
ظلم از آن دايره بسيـار بـيامد به سـرم
پايه اين كه به دستـم نَـبُد از روز ازل
كي توان جان به سلامت زِ مدارش به بـرم
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید