متن شعر
در تك وتازي جنگ ،علم به بحران رسيد
ورنه همه نيـك و بد بود زِ هم نـاپديد
علم ، همه نيك و بد واضح و پيدا كند
نيك و بد جنگ بود ، علم به بحران كشيد
٭٭٭
بحث كه گردد شديد ، جنگ بيارد پديد
بحث زِعلم صحـيح ،جنگ كـند ناپديد
آن تك و تازي جنگ هر چه فزونتر شود
برهمه دارد خــطر ، موج خطر آفـريد
٭٭٭
از تك و تاز جهان علم بشايد بديد
علم به بحث اَركشيد،جنگ كند ناپديد
بحث نشايد نمود با همه كس در جهان
بحث نكـو داشتن،عـلم بيارد پديد
٭٭٭
بيا جانا نظر بنما نظام مُلك يكتا را
كند مشغول اين دنيا به طرزي هرنفر ما را
خداوند ي كه ناديدم ،زِ كار آن بفهميدم
كه دارد قدرتي ازخود مقام فرد اعلا را
٭٭٭
به دنيا آورد ما را ، دگر باره بَـرَد ما را
ستايش كُن خداوندت،به باطن آن هويدا را
نمي شايد به چشم خود خدا را ظاهراً ديدن
به باطن مي توان ديدن ، فزونتر كن تولي را
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید