عمر بشر كه صرف مِـي و جام مـِي شـود
يا همره صداي دف و چنگ و نِـي شـود
سيـري ندارد اين بشـر از ديـدن جهـان
تا هست عمر آن زِ اجل سخت پِـي شـود
٭٭٭
آدم اگر به زيـر گِل و لاي و لِـي شـود
يا آنكه مثل خشت به هـر زير پِـي شـود
سيـري نخواهـد آدمـي از سالهاي عــمر
خضـري بخواهـد و به پِـي عمر وي شـود
كي آدمي زِ خواب وخورش سير مي شود
دايم بر اين دو چيـز به تدبيــر مي شـود
گر عمر نوح و حكمت لقمان بجويـد آن
فكرش به جستجـو چو جهانگير مي شـود
چشم بشر زِ سِـير جهان ،سير و كـي شـود
آن دَم شود كه عمرش از اين راه طي شـود
گفتنــد قفــاي هر بشري مي بود اجل
سيرش كند اجل چو گلاويز وي شـود
آدم كجا زِ خواب و خورش سير مي شـود
آخـر در اين مراحل و آن پيـر مي شـود
آن آرزو و شوق و جواني و عيـش و نوش
دور دلــش چو حلــقه زنجير مي شـود
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
برای ارسال نظر باید وارد سیستم شوید
یک دیدگاه اضافه کنید