هر كس خطا به حق بكند، روز محشرش
خجلت كشد ، طلب بكند لطف داورش
حسرت خورَد ،كه عمرنفهميده حرف حق
شيطان ، چنيـن نفهمي آورده بـاورش
٭٭٭
هيهات از آن زمان كه بيايد به خاطرش
نشناخته به عمر ، نه دشـمن ، نه ياورش
آن نامه عمل كه دهندش به دست آن
خودسرزنش كند ، خودش آن طبع كافرش
هـرجا بساط عيش و ترنـّم كه چيده شد
بـرچيده از تصادف دوران نديده شد
اين نكته ثابت است، از اين گردش جهان
چشمت كه ديد اين ، دلت از آن رميده شد
نصيحتي كنم ات ، واجب است بشنيـدن
كه وعظ بي عملان ، واجب است نشنيدن
هرآنكه پند و نصيحت زِ امر حق دريافت
يقين بُـوَد كه بنا مي كند ، بسنجيـدن
اين جرم وجسم آدم ، بر جزء خاك گردد
اي آدمي نظر كُن، بر جسم و حال و دردد
اي آدمي تو بنگر، آن قدرت خداونـد
رحمي به جان خودكُن، زآن روز باز گردد
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
برای ارسال نظر باید وارد سیستم شوید
یک دیدگاه اضافه کنید