متن شعر
ما با خـبرانيـم كه با عهـد و قراريـم
از جنگ و جهالـت و تـقلّب به كناريـم
جنگ است كه ويرانـه كُنـد مُلك عدالت
ما حافظ بر صلـح در اين ملك و دياريـم
٭٭٭
هر كس به ره راست ، همان راه تو پويـد
هر كس كه زبانـي بودش ذكر تو گويـد
اي خالق مـخلوق و هـمه عالـم و آدم
هر كس كه بصيرت بُوَدش نقش تو جويـد
٭٭٭
قصدش چه بود راهت جان مـرا رُبـود
گـر چرخ روزگار به من كينه وَر نبـود
يارب ترحـّمي كه منـم زير چنگ چرخ
از چنـگ در خطراتـش به من گشـود
٭٭٭
دستگاه آفرينش بـَهرم خطر فـزون كـرد
تا اينكـه آفريـده ، جسم مرا كُنـد گـرد
يارب چه حاصل از من زين بودو زآن نبودم
حاصل نـماند از من در مُلك و جنگل درد
٭٭٭
طريـق گـردش چـرخ كهـن بـود
طريـقش بهر من رنج و مَـحَن بـود
هـمه عـمرم هـمين چـرخ كهنسـال
بـراي جسـم و جان من خـَشن بـود
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید