متن شعر
تا كه من جستم به دنياگنج بي پايان دوست
حاصل گنج قناعت بر سر دستـم نكوست
از همين گنج قناعت خرج دنيا مي كنـم
در همين دنيا قناعت كردنـم از بـهر اوست
٭٭٭
من كه ميجويم به دنيا گنج پرمعناي دوست
گنج پر معناي آن از بهر عقبايـم نكوست
تا كه اين گنج قناعت را بدست آورده ام
از همين گنج قناعت سيرتـم پر آبروست
٭٭٭
بلبل كـه در خزان بودش آن طراز گل
مي بيند آنكه ريـخته شد برگ و بار گل
بازم در آن مـدار چهچهـه مي زنـد
شايد بـبيند آن ديگـر آن نوبـهار گل
٭٭٭
حُسنـي بُـوَد بـه رونق فصل بـهار گل
بـاد خزان اگـر نزنـد آن بـهار گل
بـاد خزان بـر آن بِـوَزد پَـرپَـرش كنـد
بـر هم زند تـمامي حُسن و وقـار گل
٭٭٭
شاعـر نـمي تواند ، بيهوده گو بـماند
يا شعر بـي معاني ، بيهوده آن بـخواند
صد شعر با معانـي ، با هم رديف سازد
شعرش كه با معاني است،معني به دل نشاند
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید