متن شعر
حرف پيامبـر ، زِ قل الـروح بـود
نكتـه گفتـار تـو مقصـود بـود
گفت كه روح همه ما از خداسـت
پيـش تـر از ما همه ، موجود بـود
٭٭٭
ما كه نـبوديـم خـداونـد بـود
در همه جا بر همه معبـود بـود
هـر بشـري علـم خـدا را شناخـت
گفـت خـدا ،حافـظ موجـود بـود
٭٭٭
موهبـت آدمـي ، اول چـه بـود
نـام و نشانـي ،كه زِ آدم نـبود
روز ازل ، علـم جهانـدار پاك
روح به ما داد ، براي وجـود
٭٭٭
در اثر كـوشش و تـمرين خود
زنده كـند ، مذ هب و آيين خود
آنكه عبادت كـند از راه عـلم
از هنر و رتبه و تمكين خود
٭٭٭
آنكه نكوشـد بـه ره دين خود
سُست كـند رتبه سنگـين خود
فطـرتاً ، انـدر ره ناداني اسـت
مي بُـوَد از عـادت ديـرين خود
٭٭٭
نسیم گلشن زنده یاد حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید