اي تـو خدايـي ، كه بشـر ساختـي
جسـم بشـر نيـك بـپرداختـي
طرفـه طلسمـي بُـوَد اينك بشـر
نـور هـدايت بُـوَد اين ، افـراختـي
٭٭٭
تا كه بشـر در خطـر انداختـي
زيـن سببـش ،كفـر بـر انداختـي
تا بشـر از كوشـش و تدبيـر خـود
رو به تـو بـتوان ، نظـر انداختـي
مـرا زُلف نكويـي ، دور سـر بـي
كه حُسن زلـفم از، حُسن ديگر بـي
اگـر زلفم نبود از حُسن آن يار
كجـا زلفم نكوتر، از بشـر بـي
مـرا زلـف نكويي ، معتبـر بـي
براي حُسن رويـم ، بال و پـَر بـي
صفيـر مرغ يار آمـد به گوشـم
صفيـر آن زِ گوشـم كي به در بـي
صفيـر مرغ يارم پُـر اثـر بـي
من از بانگ صفيـرش ، ديده تر بـي
خـداونـدا تويـي دانـا به فكرم
كه فكرم رو به كويَـت پُـر هنر بـي
نسیم گلشن زنده یاد حسن مصطفایی دهنوی
برای ارسال نظر باید وارد سیستم شوید
یک دیدگاه اضافه کنید