متن شعر
كِلـك تو آموخت به من بندگـي
از ره دانايـي و سـر زندگـي
قهـر تو آورد مـرا رو بـه تـو
در ره دانـايـي و تـرسندگـي
٭٭٭
عـشق تـو دارد ره دل زندگـي
شـوق بـيارد به ره بـندگـي
هـر چه بـپويـم به ره عشـق تـو
مـي شوم آزاد زِ درمانـدگـي
٭٭٭
من به امـيد تــو كـنم بند گـي
بـهر سپا ست بكـنم زندگـي
آرزوي من همه جا بر تـو بـود
تـا نـروم در ره درما ندگي
٭٭٭
برادر گـر به كار خود دو رنگـي
هميـن دنيا تو را گيـرد به تنگـي
خـدا را گـر تو بنمودي فراموش
نِهـد دنيــا به رويت تخته سنگـي
٭٭٭
همين دنيـا كه مي گـردد دو رنگي
بـر آدم هست گرگ تيـز چنگي
خـداوندا تـو ما را منـع كـردي
زِ هر نيرنـگ و هر كار دو رنگي
٭٭٭
نسیم گلشن زنده یاد حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید