متن شعر
اي قادر سبحاني ، اي حيّ و توانـا
همسايگـي ام را بنمــا ملت دانــا
چون ملت دانا نتوان جور وجفا كرد
واقف بُود از، اسرار تو و حكمت معنا
٭٭٭
به آثـار فرهنگـيان دار گـوش
كه تا آتش جنگ گـردد خـموش
مهيـّا بـشو بهـر بـشنيدنـش
كه آثار صحت دهـد اين سـروش
٭٭٭
هـر پدري بر پسر خود نكو است
آن پسرش هرزه و بيهوده گـو است
چونكه پدر تربيت اش ، افزون كند
آن پسرش راه بـَرَد سوي دوست
٭٭٭
زمين تا آسمان آزرده دل باش
به مثل مردمـان زنـده دل باش
اگــر آزار دلــي ديـدي زِ مردم
توكل بر خدا كن ، زنده دل باش
٭٭٭
اگـر آزار مـردم را بـديـدي
به پيـش آن خـدايت روسفيــدي
اگـر آزار خـود دادي به مـردم
گـمان مـنما هنرمنـد و رشيـدي
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید