متن شعر
بارالها حكم تو،بر دست يك بهـزاد نيست
اينچنين حكمي به جز از مردم شيّـاد نيست
گرچه فرهاد از هنرمندي زِ دستش كوه كَند
كوه ظلم اينجا فراوان است ويك فرهاد نيست
٭٭٭
حاكمان ملك دنيا ،حكمشان تطبيق نيست
حكمشان از حق نباشد،بهرشان تصديق نيست
بين ملتهـاي دنيـا ، اختلاف جهلـي است
راه پُـر جهل و عداوت،در ره توفیق نيست
٭٭٭
حاكمان ملك ما را ، ذره اي انصاف نيست
درمدار خودسريشان عدل پاك و صاف نيست
بي جهت خلق خدا را روبروكردند به جنگ
كشتـن خلق خـدا را ، قابل اوصـاف نيست
٭٭٭
حاكم ملك عدالت ،آن علي مي بود و بَـس
حاكـمــي مثلـش نيامـــد ، هيـچ كـس
عدل و انصاف خدا را ،او زِ پيغمبرشناخت
او زِ انصاف و عدالت دور كي شد ،يك نفس
٭٭٭
يارب اين علم سياست به جهان توكه هست
دست قدرت بـنهد ، در بدن آدم مَـست
هركه فرمان نَبـَرد از تو، رعايت كنـي اش
هركه فرمان توبُرده است همان خُرده شكست
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید