متن شعر
ياران اسير ظلمـم ،زين ظلم و جنگ سردا
يارب رهاييـم دِه ، زين گونه رنج و دردا
يارب به حق احـمد(ص) آن آخرين پيامبـر
يارب تو فاتـحم كُن ، زين صحنه نـبردا
٭٭٭
هيهات ، از اين بنـده دور از ولاي تو
نـشناخت ،كعبه و مـروه و صـفاي تو
حاجي كجـا به كعبه ي مقصـود مي رسـد
تا آن به صـدق دل نـرسد ، بر منـاي تو
٭٭٭
من سـر نهـاده ام ، به ره ولاي تو
قـربان اگر تـوان بـشوم ، در مـناي تو
فـرمان تـو داده اي، كه ره كعبه مي روم
در مـروه و صفـا كه بـجويم صفاي تو
٭٭٭
در سركشي نـشد كسي آيـد به سوي تو
جز صدق و راستي نَـبُوَد سوي كوي تو
در حيرتـم زِ مـردم نـادان نـابكار
نـشنيدن حسـاب سـر مـو به مـوي تو
٭٭٭
تا دل نـهاده ام به اصول ولاي تو
دايم رسد به گوش دلـم آن نـداي تو
كي مي توان به خلقت خود پي برم زِ علم
يارب عجب عمارتي است ، اين بناي تو
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
یک دیدگاه اضافه کنید