“جهان را چه شد” . خداوند عالم، جهان را چه شد دراین آسمان اَختران را چشد؟ . صدایِ همه ساز ها نی شده نوایِ خوش بلبلان را چه شد؟ . چرا تیز و بُرّان شده دشنه ها صفایِ دل دوستان را چه شد؟ . چرا نورِ خورشید کمتر شده رخِ آبی آسمان را چه شد؟ . چرا صورتِ یار پوشیده است شکر خنده یِ دلبران را چه شد؟ . دبستان شده ساکت و سوت کور صفِ شادیِ کودکان را چه شد؟ . نمادِ محبت شده فاصله به شب قصه یِ مادران را چه شد؟ ـ درختان همه گورِ خود کنده اند بهار آمده بوستان را چه شد؟ . “حبیبان” شده پاک از خاطره بگو صورتِ مهربان را چه شد؟ . شعر: حبیب رضائی رازلیقی
یک دیدگاه اضافه کنید