متن شعر
▪ ترجمهی چند شعر از شاده علی (شادە عەلی)
(۱)
شکوفهها هم میوه شدند،
و من هنوز،
به رد تمام جادهها خیره ماندهام،
آه... تو کجایی؟!
(۲)
چشمانت
همچون کبوترهای نو پرواز
گرداگرد منارهی مساجد،
عاشقانه تماشاگر مناند.
(۳)
تا که هستیم مابینمان کینه پایدار است،
ولی میخواهم این کینه و نفرت را پایان دهم.
و از تو تشکر کنم،
که فراموش کردی!!!
(۴)
میخواهم بگویمت: تنهایم مگذار!
وقتی کنارمی از هر درد و رنجی دورم!
بگذار رویایم رنگ واقعیت بگیرد،
آخر چگونه میتوانم دلم را از تو بستانم،
تویی که قلب و جان منی!
(۵)
چشمهایت چهار فصل سال را به من خیانت میکردند!
همان چشمهایی که شب و روز را بر من سیاه کرده بودند!
دوازده ماه سال را،
فکر و خیالت، از نا و پایم انداخته،
غروبهای چهارشنبه هم
که به زیارت اهل قبور میروم،
تسلی دلم نمیشد...
حتا تمام خیانتهایت را لیست کرده و به گردن آویختهام!
اما باز نمیتوانم به فراموشی بسپارمت!
شعر: #شاده_علی
ترجمه: #زانا_کوردستانی
یک دیدگاه اضافه کنید