• صفحه اول
    • مجله
    • درباره ما
    • تماس با ما
    ثبت اثر / مکان
    ورود یا ثبت نام
    ثبت اثر / مکان
    هنرات

    ترجمه‌ی شعرهایی از خالد فاتحی / زانا کوردستانی

    • متن شعر
    • نظرات 0
    • prev
    • next
    • پسندیدن
    • گزارش مشکل
    • prev
    • next
    متن شعر

    استاد "خالد فاتحی" (بە کُردی: خالید فاتیحی) با نام کامل "خالد ملا عبدالرحمن فاتحی"، شاعر، نویسنده و مترجم کُرد، زاده‌ی سال ۱۹۶۴ میلادی در روستای چکوی سردشت است.
    وی بعدها به همراه خانواده به روستای زیوکه‌ی شهرستان پشدر اقلیم کردستان مهاجرت و سکنا گزید.
    وی از سال ۱۹۹۵ میلادی به ترجمه و تصحیح و گردآوری آثار مختلف ادبی اهتمام ورزید و تاکنون بیش از ۲۷ جلد از آثار مختلف ادبی را ترجمه و منتشر کرده است.

    ◇ نمونه‌ی شعر:
    (۱)
    من کسی‌ام،
    که در کوله‌بارم فقط این‌ها را دارم:
    وطنم،
    پرچمم،
    کلمات،
    کتاب.

    (۲)
    تو شبیه ستاره‌ی سحری،
    طلوع که می‌کنی،
    شبش دیگر دلخوشم و
    تا سحرگاه مستم و سرخوش.

    (۳)
    چرا تو غزال گیسو بلند رویاهایم نشوی و
    من هم تمام آرزوها و رویاها و ای‌کاش‌هایت بشوم.
    با هم بودنمان محال است!
    بیا از هم جدا بشویم،
    تو هیچ کاری نکردی برای التیام زخم‌هایم و
    من هم، چنان مترسکی بودم در مزرعه‌ی عمر تو...
    بهتر است از هم جدا شویم،
    تا اینکه پای بگذاریم بر روح رنجور هم.

    (۴)
    سفر نکن...
    سفر یعنی خداحافظی و جدا شدن
    سفر یعنی دربدری و درد و غربت
    سفر نکن!
    آی که چه منتفر از چمدان و رخت سفرم!
    و وقتی می‌بینم قصد رفتن داری
    غم و غصه تمام وجودم را می‌گیرد
    و دلم پر از اندوه می‌شود
    سفر نکن!
    بقچه‌ی سفر به دوردست‌ها را به کول نیانداز
    زیرا اگر تو ترکم کنی،
    در این شهر دیگر مأموایی نخواهم داشت
    خوب تو بگو. چونکه رفتی،
    من به تنهایی آواره‌ی کدام شهر و روستا شوم؟!

    (۵)
    هنوز هم
    در بالاخانه‌ی قلب من
    هر صبح کدبانویی
    گیسوان سیاه قطرانی‌اش را
    به پرتوی آفتاب عشق من، می‌سپارد.
    او هم تاکنون عاشق است،
    و هر روز
    تکه ابری می‌شود و
    درون دریای غم و اشک من، می‌بارد.

    شعر: #خالد_فاتحی
    گردآوری و نگارش و ترجمه‌ی اشعار: #زانا_کوردستانی

    آمار

    Loading

  • هنوز نظری ندارید.
  • یک دیدگاه اضافه کنید

    دیدگاهتان را بنویسید · لغو پاسخ

    برای ارسال نظر باید وارد سیستم شوید

    پیشنهاد به شما

    شعر آفت خرمن - حسن مصطفایی دهنوی

    « آفت خرمن »         مرگ این  آفت  خرمن ،  زِ چه  از  بهر  من   آمد با  نیروی   محکم  بُد  و  نیرو  شکن  …
    • قصیده

    شعر این نکته / حسن مصطفایی دهنوی

    « اين نكته » اين نكته کن نشان، حسن از من نشان ببین افعال دست من، سراسر در این  جهان  ببین افعال …
    • غزل

    چهار شعر کوتاه / لیلا طیبی

    چهار شعر کوتاه از #لیلا_طیبی (صحرا) (۱) ذهنم، یوزپلنگی تیز پاست آه! بی‌هوده بود،…
    • شعر سپید

    شعر دوبیتی245/ حسن مصطفایی دهنوی

    برادر  راه  آدم  به  همين  دين  مبين   است راه  ديگري  نيست  ،  ره  آدمي  اين است هيهات ،  از   اين   …
    • دوبیتی

    شعر لیلی ماندن بلدی؟/مجیدمحمدی(تنها)

    درد هم باشی دوستت دارم دوست داشته شدن بلدی؟ عشق هم باشی عاشقم عشق شدن بلدی؟ گر ویران شوی می‌سازم تو…
    • شعر سپید

    طلعت طاهر و برگردان شعرهایی از او / زانا کوردستانی

    طلعت طاهر (تەڵعەت تاهیر) شاعر، نویسنده و مترجم معاصر کورد، در ۱۸ ژانویه‌ی ۱۹۷۱ میلادی در شهر مخمور استان…
    • شعر سپید
    • +1 شعر نو

    اشعار کوردی ۱۴ / زانا کوردستانی

    دو شعر کوردی از زانا کوردستانی (۱) کوردم، ئوی‌ی‌ی کوردم! کورد! دره‌ختی به‌ڕو دەگەڵ هێچ با و…
    • شعر سپید

    شعر دوستت دارم/مجیدمحمدی(تنها)

    شاید شاعر باشم شاعرے ڪَمشده در خیابان شلوغ چشمانت در پس‌ڪوچه‌هاے دروغین حرف‌هایت اما بی…
    • شعر سپید

    شعر دوبیتی 110 / حسن مصطفایی دهنوی

    گر يك نشان بـباشد،در سينه من از دوست واضح به خلق گويد ،تا اين نشانه از  اوست يا  زآن  نشان ندارد ، يا  من …
    • دوبیتی

    کلیه حقوق برای هنرات محفوظ است 1404 - 1398

    سبد خرید