در مدرسه که بودم،
میپرسیدند: دو بعلاوهی دو چند میشود؟!
همهی دانشآموزان مینوشتند: میشود چهار!
گرچه من همیشه در درس ریاضی
نمرهی کم میآوردم و تنبیه میشدم
اما برای من چنین بود که دو بعلاوهی دو،
چهار نمیشود، بلکه یک میشود!
دندان و دو لب و زبان، چهار نمیشود!
بلکه فریاد میشود بر تن و جان...
دو پا و دو دست آدمی، چهار نمیشود!
بلکه در یک پیکر به کار میآیند...
کوچە و محله و خانە و جاده، چهار نمیشود!
بلکه شهر میشوند،
و در آن ثروتمند و فقیر، زندگی میکنند...
برای من چنین است که ساقه و ریشه و شاخه و برگ
چهار نمیشوند، بلکه یک درخت میشوند،
بعضی کوتاه و بعضی بلند مانند درخت چنار...
عشق و دل، زیبایی و پاکی، چهار نمیشود،
بلکه یار میشود در کنار دلدارش...
این همه دو بعلاوه دو، هرگز چهار نمیشوند،
خیلی مثالهای دیگر هم هست،
اما، کجا چنین حساب و کتاب میکنند؟
فقط این را میدانم
اگر تنم را صد تکه کنند،
و بگذارندم جلوی رگبار گلوله،
یا که بر دارم بکشند،
حرف دلم را فریاد بر خواهم آورد:
کوردستان یک سرزمین است
و هرگز چهار قسمت نخواهد شد.
یک دیدگاه اضافه کنید