• صفحه اول
    • مجله
    • درباره ما
    • تماس با ما
    • رپورتاژ آگهی
    ثبت اثر / مکان
    ورود یا ثبت نام
    ثبت اثر / مکان

    برگردان اشعاری از شاده علی / زانا کوردستانی

    • متن شعر
    • نظرات 0
    • prev
    • next
    • پسندیدن
    • گزارش مشکل
    • prev
    • next
    متن شعر

    دکتر "شادان علی احمد" مشهور به "شاده علی" شاعر کُرد است.
    کتاب "زیوا" مجموعه‌ای از اشعار و نقاشی‌های او را در بر دارد که در سال ۲۰۲۲ چاپ و منتشر شده است.

    ■□■

    (۱)
    گویی دیگر باران هم
    یاری‌گر رویاهایمان نیست!
    زمانی‌ست بسیار که نمی‌بارد،
    و هرکس قطره‌ای آب می‌بیند،
    به شادی فریاد برمی‌آورد:
    -- باران!

    (۲)
    او در قلبم است!
    دیگر، کجا دنبالش بگردم؟
    ...
    تمام خیابان‌های شهر را دنبالش گشتم،
    همگی به قلبم منتهی شدند.

    (۳)
    من می‌خواهم هوای شهرم را پر از عطر گل کنم
    می‌خواهم ابتدا تو را یک گل بشناسانم و
    بعد از عطر و بوی گل برای اطرافیانم تعریف کنم و
    آنگاه آنها هم با گل آشنا کنم.
    ...
    من می‌خواهم شهرم را به باغی تبدیل کنم
    پر از عطر و بوی ریحان
    و همچون گردنبندی چشم‌زخم نشان، در گردنم پیچ و تاب دهم
    و چنان خاری در چشم دشمنان سرزمینم در بیاورم.

    (۴)
    خیلی فریاد زدم و داد و بی‌داد کردم
    از دستش ناراحت شدم و بر سر و رویش زدم
    با آن همه خندید و گفت:
    تمامش کن! تو بی‌ من می‌میری!!!

    (۵)
    می‌گویند پاییز شده و
    هیچ گلی نخواهد شکفت!
    گل هی گل است،
    هر جایی هم که باشد
    هرچقدر هم بماند.

    (۶)
    گفتم: مدتی‌ست، که بو و عطر پونه به مشامم نرسیده!
    تماشایم کرد و گفت:
    خودت، عطر خوشبوترین گل، شکفته در فصل‌ بهارانی...

    (۷)
    دوست داشتنت،
    در خیالات هیچ شاعری نمی‌گنجد و
    در نوشته‌های هیچ نویسنده‌ای نیامده و
    در نت‌های هیچ ترانه و آوازی جای نگرفته و
    در هیچ داستان و نمایشی ذکر نشده است.
    هیچ‌کس تاکنون نتوانسته زیبایی رخساره‌‌ات را توصیف کند
    این مهم را نه دیده‌ام و نه شنیده‌ام
    خیر! هیچکس نمی‌تواند و نخواهد توانست.

    (۸)
    بی‌شک اگر رد شب‌ها را جستجو کنم،
    به گیسوان سیاه تو می‌رسم.
    یا که رد فرشته‌ها را دنبال کنم،
    به در خانه‌ی تو خواهم رسید.

    (۹)
    تو می‌گویی بخت گنجشککان
    همچون جیک جیک صدایشان زیبا خواهد بود؟!
    یا که هر دم می‌نالند
    همچون ناله‌های وطنم...

    (۱۰)
    از آماج مکر و حلیه‌ی دشمنان می‌ترسم!
    چونکه نمی‌دانیم، که آنها چه می‌خواهند؟!
    پیروزی یا اشغال وطنم را؟!

     

    شاعر: #شاده_علی
    ترجمه: #زانا_کوردستانی

    اشتراک گذاری


    آمار

    Loading

  • هنوز نظری ندارید.
  • یک دیدگاه اضافه کنید

    دیدگاهتان را بنویسید · لغو پاسخ

    برای ارسال نظر باید وارد سیستم شوید

    پیشنهاد به شما

    اشعار کوردی ۰۲ / زانا کوردستانی

    ■ سه شعر کوتاه کوردی همراه با برگردان فارسی از زانا کوردستانی   (۱) دەلاقەکان لێک کەوا هەتا…
    • شعر سپید

    شعر خسته / شهریار جعفری منصور

    عاشق قانع به زندگی بله گفت اما خسته بود
    • سایر سبک ها

    شعر ره حج / حسن مصطفایی دهنوی

    « ره حج » در مرحله اول كه  بشر ، جانب  حج  رفت آيا چه سبب شد،كه دگر  باره به كج رفت با صدق  و صفا ،…
    • قصیده

    شعر حی سبحان / حسن مصطفایی دهنوی

    « حيّ سبحان1 » سپاس  بي حد و  بي مَر2 ،يگانه سبحان  را هدايتي به  طريق، زِ  پيمبر  نمود  انسان…
    • قصیده

    سه شعر سپید کوتاه (هاشور) / سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

    سه شعر سپید کوتاه (هاشور) از سعید فلاحی (زانا کوردستانی)(۱) در تقدیر صنوبرها مرگ نیست؛ به روایتِ…
    • شعر سپید

    برگردان اشعاری از رفیق صابر / زانا کوردستانی

    استاد "رفیق صابر" (به کُردی: ره‌فیق سابیر / انگلیسی: Refiq) شاعر کُردزبان، زاده‌ی سال ۱۹۵۰ میلادی در قَلادزی،…
    • شعر سپید

    شعر با من بمان/مجیدمحمدی(تنها)

    من شکستم تا تو دل را نشکنی، اما چرا می کشانی پای دل را با خودت تا ناکجا   من شکستم بی صدا اما…
    • شعر نو
    • +1

    شعر دوبیتی 405 - حسن مصطفایی دهنوی

    در   ره  تـوحيـد، هـر  آن كس   دويـد عاقبـت  آن   لطف خـدا ،  را    بديـد مـزد  كسـي    نـزد    او  …
    • دوبیتی

    شعر دوبیتی159/ حسن مصطفایی دهنوی

    ازمن زبان به ذكر و صفاتت،به گفتگواست از آب  ديده ام، سر ودست مـرا وضو است يارب  عنايتـي ، كه  عبادت …
    • دوبیتی

    کلیه حقوق برای هنرات محفوظ است 1403 - 1398

    سبد خرید