امشب غزل سر می رسد ، خودکار را بردار دیدار می خواهد دلم ، دیوار را بردار
حس می کنم دلتنگی ات را ، در غزل هایت لطفا بیا از واژه ها ، انکار را بردار
آه از سکوتت سخت بیزارم ، صدایم کن شوری بپا کن باز هم ، گیتار را بردار
معتاد تلخی های شعرت را مداوا کن از روی لب هایم بیا سیگار را بردار
پیوسته می ریزد غمت را بر دلم دنیا برگرد و از روی دلم آوار را بردار
دردی مصیبت بار شد دوری ، بیا امشب از باورم ، این دردِ پر تکرار را بردار
آئینه از زنگار پرشد ، بازگرد ای عشق از صورت آئینه ها ، زنگار را بردار
دفتر نشد یک برگ کاغذ را مهیا کن سرشارم از شعر و غزل ، خودکار رابردار
برای ارسال نظر باید وارد سیستم شوید
یک دیدگاه اضافه کنید