متن شعر
امشب غزل سر می رسد ، خودکار را بردار
دیدار می خواهد دلم ، دیوار را بردار
حس می کنم دلتنگی ات را ، در غزل هایت
لطفا بیا از واژه ها ، انکار را بردار
آه از سکوتت سخت بیزارم ، صدایم کن
شوری بپا کن باز هم ، گیتار را بردار
معتاد تلخی های شعرت را مداوا کن
از روی لب هایم بیا سیگار را بردار
پیوسته می ریزد غمت را بر دلم دنیا
برگرد و از روی دلم آوار را بردار
دردی مصیبت بار شد دوری ، بیا امشب
از باورم ، این دردِ پر تکرار را بردار
آئینه از زنگار پرشد ، بازگرد ای عشق
از صورت آئینه ها ، زنگار را بردار
دفتر نشد یک برگ کاغذ را مهیا کن
سرشارم از شعر و غزل ، خودکار رابردار
یک دیدگاه اضافه کنید