مشاهده همه نتایج
نتیجهای پیدا نشد
صفحه اول
مجله
درباره ما
تماس با ما
پیوندها
حمایت
ثبت اثر / مکان
ورود
یا
ثبت نام
ثبت اثر / مکان
ژانر داستان:
رئال
داستان کوتاه کفاش / زانا کوردستانی
داستان کوتاه کفاش كفشهاي چرم سیاه جلوي بساط كفاش جفت شد. نو بود و بدون درز و پارگی. مرد گفت: - فقط…
داستانک آرزو / زانا کوردستانی
داستانک آرزو با سر و صدای زیاد و وحشتناکی بر زمین خورد!. کارگر چوببر، ارهبرقیاش را خاموش و…
داستان کوتاه فریبا / زانا کوردستانی
[فریبا] پیپاش را گوشهی لب گذاشت با طمأنینه... روی تخت نشست. با دست گرد و خاک و تکههای آوار شدهی سقف را…
داستان کوتاه قهرمان / زانا کوردستانی
[قهرمان] به زور سیزده، چهارده ساله میشد. چهرهای استخوانی و اندامی ترکهای داشت. یک جفت کتانی رنگ و رو…
فصل قفس / زانا کوردستانی
■ داستانی کوتاه به زبان کردی با برگردان فارسی به قلم زانا کوردستانی 📝 کهژهی قهفهس سوێ له سێلی گرێ…
داستان کوتاه بازگشت / زانا کوردستانی
داستان کوتاه بازگشت هفده سال بیشتر نداشت. ته ریشی درآورده بود و صدایش کمی مردانه شده بود. خودش را مردی…
داستان کوتاه بازیگر / زانا کوردستانی
داستان کوتاه "بازیگر" - بهتر از این نمیشود! برق وصل شد؛ همین را ضبط میکنیم! مَرد در قفسهی سینهاش،…
داستان کوتاه آلزایمر / زانا کوردستانی
داستان کوتاه آلزایمر پرستار سر سوزن سرنگ را داخل کاور گذاشت و توی سطل جلوی تخت انداخت. هر روز برای تزریق…
داستان کوتاه اعلان / زانا کوردستانی
داستان کوتاه اعلان - ندارم بخدا! نیست! والله ندارم! بلله ندارم! - ندارم و نیست که نشد جواب! باید یه کاریش…
استسقاء / زانا کوردستانی
▪استسقاء - انگار میل باریدن ندارد؟! - آسمان بخلاش گرفته. مش رجب مضطرب نگاهی به آسمان ابری و مردمی که…
داستان کوتاه نجات یافته – سعید فلاحی
نجات یافته داستانی از: سعید فلاحی (زانا کوردستانی) نفس نفس زنان در تاریکی بیابان میدوید. گاهی با اضطراب…
سبد خرید
×
مشاهده همه نتایج
نتیجهای پیدا نشد