دسته: نوشته های روح الله اسدی

فروردین 25
شعر خبری ازجانان – روح الله اسدی

پیر ِماگفت که آید خبری از کنعان قلبِ بی طاقتِ ما را خبری ازجانان آسِمان هم که هدفمند به تن می کوبد باده می ریزدو مِی پخش کُند ازباران می دهد شور به دل هایِ خراباتی ما لاله آید، وٓ قدم بر سرِچشمِ یاران رازِ دل های پریشان شده را می داند ای خدا کِی […]

آبان 18
شعر آگاهی – روح الله اسدی

درپس عمق جهالت سوسو می کند نوری!! دراوج یورش افکارزنگ زده، درانتهای سیاهی مغزهای سوخته، سپر می کنم امواج سپیدرا!!! می یابم واژه به واژه امید را، می درم حجاب تاریکی را، خون می کنم دل خرافات را، خواهم ساخت راهی متربه مترآگاهی، قدم ب قدم مهر نفس به نفس عشق،، چینش سنت را ویران […]

آبان 14
شعر شاخه خشکیده ام – روح الله اسدی

پای افکارم کمی لنگ است و من افسرده ام غم نشسته در دلم همچون گلی پژمرده ام شاخه ی خشکیده ام بی یار و یاور مانده ام سهمم از فردا تباهی گشته و دلمرده ام هرچه کردم تا بدستش آورم اما نشد نیمی از عمرم فنا گردیده و سرخورده ام عاشقی کردم ولی دراین تلاطم […]