جز گلهای خاطراتت، در باغچه یادم نیست جز عشقت، یادبودی در خاطرم نیست شوره زار دیدگانم، عکس رخ ماهت تکیه گاهی جز تکیه شانه هایت نیست مست و غزل خوان در کوی وفایت طنین قدمهایت جز در گوشم نیست چشم من اینک بر گونه می بارد اشک من جز غم هجران نیست دلم را با […]
تقدیمی به شهدای مدافع حرم : من پرده ی آخر شده ام می دانی فریاد براین در شده ام می دانی دردشت عمل شقایقی تنهایم چون عاشق بی سر شده ام می دانی من نسل ضمیر عشق در راه ولا گمنام به پیکرشده ام می دانی آرام سوار ودر افق پروازم تاریخ مکررّ شده ام […]
دوم حسن آل علی مدح میلاد امام حسن عسکری(ع) ……………………………. آمده اندر جهان نور درخشان حسن یازده خورشید شد کامل ز انوار حسن خانۂ هادی شده پر نور از حسن حسن می درخشد عالمی از پرتو نور حسن روشنی بخش دل زهرا بود مولا حسن حضرت مهدی بود شادان ز میلاد حسن عیدی ما را […]
« طالب » مصطفی(ص) در عمل مصمّم3 بود رأس پیغمبری اش، خاتـم4 بود چون پیمبر زِ اول آدم5 بود ختم پیغمبران ، محمد(ص) بود ره بـپیمودنـش ، ره حق بود ره بـپیمـای اول آدم بود بنـده را ره سوی خدا بنمود تا به درگاهش آورنـد سجود حق شناسی در آن زمان ،کم بود بیشتـر شـد […]
آقای شهردار – (این یک داستان است – تقدیم به شهید مهدی باکری) هر روز صبح، قبل از طلوع آفتاب، از خانه بیرون میزدم تا با پای پیاده بتوانم سر وقت به اداره برسم. کارمند فنی یکی از سازمانهای دولتی بودم. فاصلهٔ خانهام تا اداره، با پای پیاده حدود نیم ساعت بود. همین که پا […]
سرود میلاد امام حسن عسکری علیه السلام سبک: یا ابا صالح مددی مولا ………………………………. یا ابا المهدی ، مددی مولا(2) ……………………………….. جلوه گر شد خدا،حسن روی حسن حسن عسکری،آمد از لطف حق ……مولا…… شهر مدینه غرق شادی شد امام هادی هم بابایی شد …………………………….. می درخشد به روی ،زمین نور او جن و انس و […]
یاد یاران ام ،به دل سدی زدم دربساط حادثه، نقدی زدم اشک گشتم درشب این سالها شرح هجران گشته ام درآه ها سوزماندن درشب پروازها چشم هجران میشودآوازها اشک وسوزم سخت ویران می کند آه سرداین خانه زندان می کند آه یاران ،یک موافق ؟راه کو چهره سجاده ،درد چاه کو در شب بی درد […]
« شهر علم » شهر علم است محمد(ص) وعلی(ع) باب بُوَد طبق آن گفته ی پیغمبر(ص)و اصحاب بُوَد2 باب علمی که پیمبر(ص)به علی گفت همین درس علم و ادب و شهرت طلاب بُوَد با عمل عالم اگر ، رهبر طلاب بُوَد بهر صیقل زدن قلب ، چو سلاب3 بُوَد مرکز علم و عمل هست ، […]
« مژده ی ایمان » تا که مولود محمد(ص) در جهان آمد پدید بر تمام خلق عالم ، مژده ی ایمان رسید تا که خورشید رخشان،بیرون شد از زیرنقاب آن نقاب کفر را ، از ملک یثرب6 بربچید چونکه نام اعظمش ، اعلام دور کعبه شد کعبه از نامش ،به دور خود صفا بهتر بدید […]
بر قعر اقیانوسها بر پهنای زمینها بر نگاه پر تلاطم دریاها بر موج سواری ماهی ها بر برگ نیلوفر های آبی در کنار برکه مهتابی بر آواز قناری روی شاخه ها بر غربت چشم آهوها بر جنگل سبز پوشیده از برگ بر وسعت جاده نشسته در برف بر هفت رنگ، رنگین کمان بر آواری غم […]
در سینه چاک آسمان گل سینه ستاره آویخته قرص ماه مهتابی شب چشمانش را به گیسوی شب دوخته رقص شب پره های نورانی بر رخ برکه نور پاشیده آفتاب لم داده ، در پشت قله ها چشم آفتاب تا صبح فردا خوابیده در گوش لاله های وحشی نیمه شب، آواز شبانگاهی خوانده بسته قاصدک چشمانش […]
یا امام عسکری(ع) مدح میلاد امام عسکری …………………………………. از جنان شد سوی شهر سامرا جن و پری بهر تبریک قدوم پاک و نور عسکری خانۂ هادی بود پر شور و شادی،دلبری یک حسن شد جلوه گر آمد امام عسکری فاطمه خندان بود هشت ربیع دومین حیدر صفدر دهد عیدی رسیده عسکری روی دستان نقی گشته […]
من از تنهاییِ این مرد و این احساسِ دلمُرده و شاید نمانی پیشم که از یادم تو رو بُرده هزاران بار میترسم من من از تکرارِ این غربت به طعمِ تلخِ یک وحشت از شب های پر تنهایی بدونِ گرمای آغوشت هزاران بار میترسم من من از تو، از خودم، از شب و پَرسه زیرِ […]
مدح میلاد امام عسکری علیه السلام …………………… در قاب سحر نام حسن جلوه گر آمد با آمدنش ظلم و سیاهی به سر آمد نور دهمین حجت حق از ره احسان بر اهل جهان دادگر و تاج سر آمد یک گوهر اخلاص ز دریای ولایت بر آدم خاکی به زمین راهبر آمد یازده بار طلو کرده […]
روزگارم شده تاریکی و ظلمت چه کنم همه احساس وجودم شده در بند حقارت چه کنم آن همه عشق و محبت که نموم به همه رفت به اعماق سفاهت چه کنم در نگاهی لجن و خوار و کثیفم الکن و لال و ذلیلم به قضاوت چه کنم آسمان آبی و خورشید به چشمم همه باران […]
« دُرِ یتیم » جانا نصیحتی کُنمت ، هوشیار باش بر عهد و همت بشری استوار باش بنگر که خلق پیش، چه همت نموده اند زآنها قیاس گیر و بر آن پایدار باش آنها که در برابر بوجهل2 و بولهب3 گفتن به بولهب،که تو از ما کنار باش دُرِ یتیم4 را ، بنگر همتش چه […]
« مرغ روح » بر من صفیر6 تا بزد آن مرغ کوی دوست شیدای دوست گشتم وچشمم به سوی اوست گفتم به خود ،که یار اگر یاد من کند من هستی ام فدا بکنم،گرچه دست اوست بر آرزوی من ، به وصالش نوید داد از آن نوید بر دل و جانم ، صد آرزوست رازی […]
بر روی آیینه زلال رودخانه بازی می کردند سنگ ریزه ها آنقدر کم آب بود رودخانه که پای می گذاشتند در آن آدم ها هر روز کم آب تر می شد رودخانه تشنه تر می شدند علف ها یک روز آفتابی باد تندی وزید بالای رودخانه خورشید ناگهان خزید پشت ابرها ابر غرید و رسیدن […]
می گذرد اکنون روزها مثل گودالی ام در آب گشته ام زندانی انزوا گویی رفته ام در خواب نیست مهربانی دلدار ز رنج تنهایی بی تاب در سکوت ممتد انتظار نیست پیغامی ناب پر زده مرغ خنده ام گل شادی گشته نایاب
چهره آدمها هست رنگارنگ کبود و سرخ و سیاه زرد و سفید و ارغوانی رنگ اما رنگ قلبها هست دو رنگ یا سفید است و یا سیاه رنگ گاه می تپد در سینه ای سفید، قلب سیاهی گاه سفید است قلبش، آن سیاه پوست پا پتی گاه مردی با رخی زرد رنگ قلبش چون آیینه […]
چشمم به توده های ابر در هم تنیده ایست در مسیـر بـاد . تصویری کـه نمایشگر باران باشد پیــدا نیست . انتظارم همه بیهوده است . باورم نیست که دریای دلم طوفانیست لیک می دانم کــه روزهای دگـری در پیش است . کـه تـقـدیـر همین باشد و این گـذر قانـون است … (عنایت الله ایرانمنش)
❆ بُتِ ناوَن: بُتِ ناوَن فِدایِ رقص و لَرزِد وه قوروانِ قد و بالای بَرزِد نهاون و وروگرد که دی هیچِن کُلِ لورستانگَم کَم وه نَذرِد. سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
یاد دارم روزگار کودکی شعرمی خواندم به تاب صورتی آی گنجه، کوکلیدت؟ محرم اسرار من شور وشیرین محرم اسرارمن ساده پوشاندی همه غم های من قاب قصه می شوی در غصه فردای من آی لی لی ، چشم بستم، آس آس می زنم سنگی به شادی درحواس در هوای ات زنم من آس آس درشب […]
« فطرت نیکان » بر اقتدار1 خاک ، در رهگذار دوست جانم همیشه درد کش از اقتدار اوست اندر سر من از ازل، این فکر روشن است کز اقتدار اوست،که فکر اندر این کدوست جانا ، سلامتـی که بُوَد نعمتی بزرگ با درد صحبتـم بر معبود2 ما نکوست آزادی ای بشر ، همه جا می […]